همسالان
گروه همسالان در هدایت و اصلاح رفتارهای اجتماعی یکدیگر مؤثرند. گروه همسالان را میتوان سازمانی غیر رسمی دانست که اعضای آن از افراد همسن و سال تشکیل میشود. منظور از همسالان، افرادی هستند که در یک سطح رفتاری با یکدیگر تعامل دارند و یا در چند صفت مشترک همساناند.
امام علی، علیهالسلام، درباره گرایش افراد به یکدیگر میفرمایند:
«روح و روان انسانها متفاوت است. پس هر کدام به دیگری شبیه باشد به او نزدیک میشود، و مردم از نظر روحی به همسنخ خویش تمایل بیشتری دارند». (1)
حضرت امام علی بن موسی الرضا، علیهالسلام، نیز همین سخن را به زبانی دیگر بیان میفرمایند. از سخنان ایشان است که:
«مردم را به وسیلهی دوستانشان بیازمایید؛ زیرا انسان تا صفتی همگون و مناسب روحیهی خود را در دیگری نبیند و آن را نپسندد با او طرح دوستی نمیریزد». (2)
بنابراین دوستی همسالان مبتنی بر صفات مشترک آنهاست.
اهمیت همسالان
احساس تعلق و وابستگی به دیگر انسانها از اساسیترین نیازهای انسان است که به صورتهای مختلف، از جمله روابط با همسالان، بروز میکند. فرهنگ همسالان متأثر از فرهنگ اجتماع بزرگتر است. بر این اساس، همسالان واسطههای انتقال آداب و رسوم اجتماعی از نسلی به نسل دیگر محسوب میشوند. افراد گروه همسال از طریق معاشرت، با ارزشهای گوناگونی آشنا میشوند و از راه تبادل ارزشها، مسائل فراوانی را یاد میگیرند. آنها علاوه بر آنکه آزادی بیشتری در بین خود دارند، کمبود محبت والدین را نیز برای یکدیگر جبران میکنند و بدین طریق از بروز مشکلات احتمالی برای یکدیگر جلوگیری میکنند.
در تحقیقی، شش کودک از خانوادههای مختلف مورد مطالعه قرار گرفتند. این کودکان در جنگ جهانی دوم، والدین خود را از دست داده بودند و در آنها وابستگی شدید به همسالان مشاهده میشد. آنان، یک گروه خوب به هم پیوسته را تشکیل داده بودند؛ به طوری که هر کدام به دیگری متکی بود و از بیگانه کنارهگیری میکرد. آنها در حالی که از سرپرستی والدین محروم بودند، هیچگونه بزهکاری یا بیماری حاد روانی نداشتند.
آنچه در روابط همسالان اهمیت دارد وابستگیهای خاصی است که بین آنها ایجاد میشود. دوستان برای همسال خویش تکیهگاهی هستند که به او احساس امنیت میدهند. همسالان در حکم «درمانگران» قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری برای یکدیگر هستند. این کنشهای متقابل با دوستان باعث میشود که هرچه بیشتر، آنها احساسات و عقاید یکدیگر را درک کنند و در برابر آن حساس باشند.
تأثیر همسالان
تأثیری که همسالان در رشد همدیگر دارند با تأثیر خانواده در رشد آنها متفاوت است. گرچه رابطهی کودک و والدین عمیقتر و بادوامتر است، کنشهای متقابل بین همسالان از آزادی و برابرنگری بیشتری برخوردار است که میتواند عاملی برای رشد صفاتی همچون پایبندی، عدالت اجتماعی و عشق ورزیدن باشد.
بعضی از همسالان در الگودهی به دیگران مؤثرترند. نتیجهی یک پژوهش نشان میدهد: «همسالی که موفق پنداشته میشود، بیشتر از کودکی که ظاهراً موفق نیست به عنوان الگو مطرح است. کودکان غالباً تمایل دارند از الگویی تقلید کنند که کارهای وی بیشتر مشمول گرفتن پاداش واقع میشود».
وابستگی، اساسیترین نیاز فرد است. همسالان علاوه بر اینکه تمایل به وابستگی یکدیگر را برطرف میسازند، سبب رشد اجتماعی همدیگر میشوند. گروه آنان مهارتهایی را به یکدیگر میآموزند که آموزش دادن آنها در توان بزرگسالان نیست.
نتیجهی یک تحقیق آزمایشگاهی نشان میدهد کودکانی که شاهد فعالیتهای اجتماعی همسالان خود هستند، اجتماعیترند. در این تحقیق، به گروهی از کودکان منزوی یک مهدکودک، فیلمی نشان داده شد که در آن، گروهی از همسالان آنها مشغول تماشای بازی بودند. در طی فیلم، آنها که بازی میکردند، به تدریج، تماشاگران را نیز در بازیهای خود سهیم کردند. در نتیجه آنها نیز به بازی ملحق شدند و در فعالیتهای اجتماعی دیگر نیز با آنها مشارکت کردند. کودکان منزوی، که فیلم را مشاهده کرده بودند، تحت تأثیر فیلم تصمیم گرفتند خود نیز در فعالیتهای اجتماعی با دیگران شرکت کنند و بدین طریق از انزوا خارج شوند. در مقابل، یک گروه شاهد از کودکان منزوی، که فیلم دیگری را دیده بودند، به همانگونه منزوی باقی ماندند و در فعالیتهای اجتماعی همسالان خود شرکت نکردند.
روند رشد در کنش متقابل همسالان
ارتباط همسالان با یکدیگر با توجه به سن آنها متفاوت است. با این حال نمیتوان به طور دقیق بیان کرد که از چه زمانی نسبت به همدیگر به طور متقابل واکنش نشان میدهند. آنان از اولین سال زندگی، نسبت به همسالان خود حساس هستند.
کودکان شیرخواره در شش ماه اول زندگی، همدیگر را لمس میکنند و به هم نگاه میکنند. حتی در پاسخ به گریهی دیگری، گریه میکنند. با وجود این، گمان نمیرود که این پاسخهای اولیه، واقعاً اجتماعی باشد؛ بدین معنی که کودک در انتظار پاسخی اجتماعی از طرف کودک دیگر باشد. این امر تا پایان شش ماهه ی دوم زندگی ادامه مییابد. تغییراتی که در سال اول زندگی در کنش متقابل کودکان آغاز میشود تا سال دوم نیز ادامه مییابد و با یک تغییر تدریجی (توالی) پیش میرود. برای کنش متقابل کودکان، که از سال اول زندگی، آغاز میشود و تا سال دوم ادامه مییابد، مراحلی مشاهده میشود که عبارتند از:
1. قرار گرفتن شیء در کانون توجه: کودکان، در این مرحله، به طور مستقیم، بیشتر به اسباببازی یا اشیا دیگر توجه میکنند تا به یکدیگر.
2. کنش متقابل ساده: در مرحلهی کنش متقابل ساده، کودکان به رفتار همسالان خود پاسخ میدهند و اغلب سعی میکنند با تکرار و یا تعدیل رفتار خود، سبب پاسخ کودک دیگر شوند.
3. کنش متقابل تکمیلی: در این مرحله، مبادلهی رفتار و پاسخ با توالی پیچیدهتری صورت میگیرد. تقلیدکردن از رفتار دیگران نیز در این مرحله صورت میگیرد. همچنین روابط متقابل و یا مکملی نظیر «تعقیب کردن - تعقیب شدن» یا «جستجو کردن - پنهان شدن» و یا «دادن و ستاندن» ملاحظه میشود.
از شش تا دوازده ماهگی، مبادلات اجتماعی همسالان تغییر میکند و رفتار کودک آگاهانهتر جلوه میکند و کودک در این زمان به علامت ها و انگیزههای کودکان دیگر پاسخ بیشتری میدهد. در پایان یک سالگی، با اینکه مبادلات اجتماعی اولیه معمولاً مثبت است، با وجود این، تقریباً نیمی (46 درصد) از رفتارهای اولیه همسالان را رفتارهای پرخاشگرانه و متعارض تشکیل میدهد. با اینکه روابط همسالان تا قبل از سه سالگی بسیار ناپایدار است، این روابط به تدریج پایههای قویتری مییابد و جنبهی اجتماعی پیدا میکند.
بیشتر کودکان پیشدبستانی، از اینکه با همسالان خود باشند لذت میبرند و هنگامی که تنها هستند برای بازی با همسالان خود اظهار تمایل میکنند. در دوران دبستان، دایرهی دوستیها گستردهتر میشود و استحکام آنها نیز بیشتر میگردد. کودکان مدرسهای در مقایسه با کودکانی که هنوز به مدرسه نمیروند کنش متقابل بیشتری با دوستانشان دارند و بیشتر نیز در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنند. همچنین بیشتر رفتارهای آنان صرف انجام دادن تکلیف میشود. به طور کلی میتوان گفت که کنشهای اجتماعی کودکان دبستانی نسبت به کودکانی که هنوز به سن دبستان نرسیدهاند، سازمان یافتهتر است.
در سالهای مدرسه، حسن کودکان افزایش مییابد و علاقمند میشوند در کارها با هم مشارکت کنند. بالعکس پرخاشگری و درگیری در میان آنها کاهش پیدا میکند. همچنین آنان میتوانند به صورت مؤثرتری با همسالان خود مکالمه کنند؛ زیرا در این دوران، انگیزههای دیگران را بهتر درک میکنند و بهتر میدانند که از بازخورد دیگران چگونه استفاده کنند.
کودکان در سالهای اولیه مدرسه (6 تا 8 سالگی) گروههایی را تشکیل میدهند و خود را متعلق به آن گروهها میدانند که بعدها در 10 تا 14 سالگی، این گروهها جنبه رسمیتر و سازمانیافتهتری پیدا میکنند و در قالب گروههایی رسمی، مانند تیمهای ورزشی ظاهر میشوند. این گروههای سازمانیافته، به خصوص برای طبقهی متوسط، اهمیت بیشتری دارد. نوجوانان بیشتر وقت خود را با همسالان میگذرانند تا با بزرگسالانی مثل والدین.
معیارهای پذیرش همسالان
اگرچه معیار دقیق و روشنی برای انتخاب همسالان وجود ندارد، مطالعات گوناگونی در این زمینه انجام گرفته است که از مجموع آنها میتوان عواملی را در پذیرش همسالان مؤثر دانست.
1. وضعیت ظاهری
جاذبه ظاهری، تأثیر مهمی در ارزیابی و عکسالعمل گروههای مختلف سنی دارد. کودکان در سه تا پنج سالگی، کودکان دیگر را، که ظاهر جذابتری دارند، نسبت به دیگران تشخیص میدهند. به نظر میرسد قضاوت آنان نیز بر اساس همان صفات ظاهری باشد که مورد نظر بزرگسالان است.
نتایج حاصل از یک تحقیق نشان میدهد که رفتار خشن و ضداجتماعی و همچنین فرومایگی، بیشتر از صفات کودکان غیرجذاب به شمار میرود؛ در حالی که رفتارهایی چون استقلال، شجاعت، صمیمیت، مشارکت و خودکفایی به کودکان جذاب نسبت داده میشود. همسالان به سمت کودکان خوشسیما جلب میشوند و کودکان غیرجذاب را غیر قابل پذیرش میانگارند.
ولی آیا نگرشهای منفی نسبت به کودکان غیر جذاب مربوط به دیدگاه بیننده است یا بر یک واقعیت رفتاری مبتنی است؟ در مطالعهای که توسط دو نفر از پژوهشگران انجام شد، در رفتارهای اجتماعی کودکان سه ساله جذاب و غیر جذاب، هیچ تفاوتی مشاهده نشد. ولی پنج سالههای غیرجذاب برخلاف جذابها تمایل بیشتری داشتند که خشونت به خرج دهند و همسالان خود را بزنند. آنان دوشت داشتند فعالانه و باهیاهو بازی کنند و با اسباببازیهای پسرانه سرگرم شوند. در این روند سنی، رفتار پرخاشگرانه را میتوان پاسخی به طرز برخورد منفی دیگران فرض کرد.
افراد تا حدی رفتار خود را چنان انتخاب میکنند که انتظارات دیگران را برآورده سازد. کودکانی که مورد پذیرش قرار نگیرند، کنشهای متقابل اجتماعی آنها به صورت دلسردکنندهای درمیآید و عزت نفس آنها تنزل مییابد. این امر سبب میشود فعالیت شناختی آنها ضعیف شود و رفتارهای ضد اجتماعی از خود نشان دهند. در اینگونه موارد نوعی پیشگویی از سوی بزرگترها نسبت به آنها صورت میگیرد که آنان را به سوی عینیت بخشیدن به این پیشگویی سوق می دهد؛ مثلاً میگویند: او در آینده موفقیت چندانی نخواهد داشت؛ و در عین حال با رفتار و انتظارات بدی که از او دارند وی را به برخوردهای منفی و پرخاشگرانه وادار میسازند. در نتیجه پس از چندی که رفتار نامناسب کودک را مشاهده کردند، آن را به آیندهنگری خود نسبت میدهند و از پیشگویی درست خود احساس خرسندی میکنند. در حالیکه خود، عامل بروز این نارسایی در کودک هستند.
نکتهای که از این تحقیق میتوان استنباط کرد آن است که تفاوتهای بین فرهنگی، خود تأثیرگذارند. به عبارت دیگر باورهای فرهنگی، ملاکهای تعیینکنندهای برای برداشت افراد در زمینه ملاکهای زشتی و زیبایی به حساب میآیند.
به عنوان مثال در فرهنگ اسلام به جذابیت ظاهری توجه شده است. از امام علی، علیهالسلام، است که:
«زیبایی ظاهری، نیکویی صورت است و زیبایی باطن، حُسن درون». (3)
امام حسن، علیهالسلام، نیز صورت جذاب شخص را از عوامل سعادت به حساب میآورند. از گفتهی ایشان است که:
«رخسار زیبا، نخستین خوشبختى از دو خوشبختى است». (4)
با وجود این کوشش شده است که اینگونه باورها تعدیل شود و انسان بیشتر به جمال باطن توجه کند. برخی روایات اسلامی گواه آنند که منظور از زیبایی در درجهی اوّل، زیبایی باطن است و سیمای ظاهر در مقایسه با باطن آراسته، جاذبهی کمتری دارد.
از امام علی، علیهالسلام، است که:
«آراستگی درونی از آراستگی ظاهر بسیار زیباتر است». (5)
خدای تعالی در حالی که توجه انسان را به وجود قبایل و نژادهای مختلف انسانی معطوف میسازد، بندگانی را گرامیتر میشمارد که تقوای الهی را پیشهی خود سازند و خویشتن را به سرکشی و عصیان نیالایند. چنان که به صراحت میگوید:
«ای مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است». (6)
بر این اساس، بر مربیان است که تنها تحت تأثیر جاذبهی ظاهری کودکان قرار نگیرند بلکه جاذبههای باطنی آنان را به حساب آورند. علاوه بر این، آنها را برانگیزند تا با آراسته ساختن ظاهر خویش جاذبههای ظاهری خود را بر جاذبههای باطن خود منطبق سازند. سخن پیامبر اسلام، صلی الله علیه و آله و سلم، مبنی بر لزوم رعایت مساوات در بین فرزندان، اهمیت عدم توجه به کششهای ظاهری آنان را اثبات میکند. از کلام ایشان است که:
«در کار بخشش میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید». (7)
توجه به استعدادهای درونی کودکان سبب میشود آنان از بسیاری آسیبهای روانی و رفتارهای نامناسبی که به نوعی انعکاس رفتار بزرگترهاست، مصون بمانند.
2. سن
در بسیاری از فرهنگها، به ویژه در آنجا که کودکان بزرگتر مراقبت از کودکان کوچکتر را به عهده دارند، گروههای همبازی چند سنی بیشتر به چشم میخورد. همسالان کوچک و بزرگ نقشهای گوناگونی را به عهده میگیرند و حتی چنین به نظر میرسد که کودکان خردسال نیز نقشهای گوناگون همسالان خود را در سنین مختلف درک میکنند. آنها نقش یاریدهنده را به همسالان بزرگتر و نقش بازیکننده را به همسنها و کوچکترها واگذار میکنند.
مشاهدهی فرهنگهای مختلف کودکان شش فرهنگ از سه قاره نشان میدهد که به طور کلی همهی کودکان نقشهای گوناگون همسالان را درک میکنند. همسالان خردسال برای کودکانی که دچار انزوای اجتماعی هستند و یا با همسالان توان سازگاری ندارند، فرصتی فراهم میآورند تا مهارتهای اجتماعی یا مهارتهای مراقبت از دیگران را کسب کنند. کودکانی که مشکلات عاطفی و اجتماعی دارند، ممکن است از گروه همسال خود رانده شوند، ولی همین کودکان خیلی آسانتر مورد پذیرش کودکان خردسال قرار میگیرند؛ زیرا کودکان خردسال چندان برای آنان تهدیدکننده نیستند و مهارتهای اجتماعی آنان نیز، کم و بیش، با مهارتهای کودکانی که از مشکلات عاطفی و اجتماعی رنج میبرند قابل مقایسه است. بنابراین، کنش متقابل با همسالان کوچکتر میتواند درمانکننده باشد.
به رغم امکان همکاری میان همسالان بزرگ و کوچک، «هارتاپ» به این نتیجه رسیده است که ترجیح دادن دوستان همسن و کنش متقابل با همسالان تأثیر بسیار ویژهای در رشد اجتماعی کودکان دارد. او میگوید: من متقاعد شدهام که حتی اگر در مدارس، کودکان بر حسب سن درجهبندی نمیشدند و به حال خود رها میشدند، باز هم کودکان همسن گرد هم میآمدند.
3. جنس
جنس کودک تأثیر آشکاری بر شکلگیری دوستی او دارد. حتی در سالهای پیش از دبستان نیز همسالان همجنس ترجیح میدهند که با یکدیگر بازی کنند و این تمایل در سراسر سالهای مدرسه ابتدایی افزایش مییابد. در اوایل نوجوانی این الگو تغییر میکند. در مطالعهای که اخیرا دربارهی پسران و دختران دبستانی انجام گرفته است، تفاوتهای مشخصی بین سبک بازی دو جنس مخالف مشاهده میشود. دختران دوست دارند در گروههای کوچک نزدیک به ساختمان مدرسه و تحت نظر بزرگسالان بازی کنند. ولی پسران تقریباً ده برابر دختران فضا اشغال میکنند. حتی طبیعت وانمودسازی آنها با یکدیگر فرق میکند. بدین صورت که پسران علاقه دارند نقشهای ابرقهرمان را به عهده بگیرند؛ ولی دختران به نقش شخصیتهای خانوادگی علاقه نشان میدهند.
4. مهارتهای اجتماعی
مهارتهای اجتماعی تأثیر مهمی در پذیرش افراد دارد. اگر افراد غریبه در مهارتهای اجتماعی توانا باشند و به محله یا مرکز جدیدی چون مسجد، مدرسه و دانشگاه وارد شوند، به سرعت مورد پذیرش دیگران قرار میگیرند. پایداری و انعطافپذیری، تأثیر زیادی در پذیرش اجتماعی افراد دارد. بسیاری از کودکان در اولین برخورد با همسالان میکوشند تا کنش متقابل برقرار کنند؛ اما مورد بیتوجهی قرار میگیرند. با وجود این، سرانجام حدود 75 درصد آنان پذیرفته میشوند. توان به کارگیری راهبردهای گوناگون بعد از شکستی که در اولین کوشش برای ایجاد ارتباط نصیب فرد میشود، عامل مهمی در برقراری ارتباط موفق با همسالان به شمار میرود. این تفاوت در آمادگی رویارویی با اولین شکست، تا حدودی نتیجهی درک گوناگون آنها از چیزی است که اتفاق افتاده است.
طی یک تحقیق، اظهارات کودکان دبستانی بررسی شد. آنان برای شروع ارتباط جدید با همسالان خود کوشش کرده بودند ولی موفق نشده بودند. بعضی از آنان تصور میکردند این مسأله به نداشتن تفاهم مربوط است و به زودی برطرف میشود؛ ولی کودکان دیگر عنوان میکردند که علت این امر، عدم توانایی آنان با دیگران بوده است. این کودکان برخلاف کودکان دستهی اوّل، برای برقراری ارتباط تلاش کمتری میکردند. تحقیق دیگری نیز همین نتیجه را نشان میدهد. این تحقیق توانایی کودکان در حل مسائل ریاضی را مورد بررسی قرار داد و در پایان کار مشخص شد، کودکانی که خود را در حل مسائل ریاضی ناتوان میپندارند، سریعتر از کودکانی که معتقدند هنوز به اندازهی کافی کوشش نکردهاند دست از تلاش میکشند.
5. رفتار والدین
کودکان در نزد والدین مهارتهایی را کسب میکنند که در کنش متقابل با دیگر کودکان مؤثر است. بسیاری از کودکان به این علت با هم دوست میشوند که والدین آنها با هم آشنا هستند. شواهد نشان میدهد که دوستی کودکان در صورتی ادامه پیدا میکند که والدین آنها همچنان با هم دوست باشند.
از امام علی است که:
«دوستی پدران، سبب نزدیکی فرزندان به هم میشود». (8)
والدین به عنوان «نظمدهندگان اجتماعی» تأثیر مهمی بر روی کودکان خردسال دارند. کودکان بدون کمک والدین نمیتوانند همسالان خود را بیابند. والدین از راههای مختلفی چون تدوین برنامههای ملاقات میان دوستان خردسال، وارد کردن آنها در فعالیتهای سازمانیافته و انتقال آنان از یک خانه یا محیط اجتماعی به جای دیگر، تماس آنان با همسالانشان را تسهیل میکنند. والدین الگوهای روابط اجتماعی را فراهم میسازند و کودکان نحوهی کنش متقابل والدین با دیگران را مشاهده میکنند و از راه آن، قواعد دوستی اجتماعی را یاد میگیرند. به علاوه، والدین میتوانند نقش مربیان را به عهده بگیرند. آنها کودکان خود را راهنمایی میکنند تا مفیدترین و موفقترین راهبردهای رفتار با همسالان را در پیش بگیرند.
سرانجام آنکه والدین میتوانند در بازی کودکان خردسال مداخله کنند و آنها را در بازی یاری دهند. نتیجهی یک تحقیق نشان میدهد اگر مادر، بدون در دست گرفتن کنترل بازی، کودک خود را به بازی تشویق کند، فرزند وی در ایجاد رابطه با همسال خود موفق خواهد بود.
نوجوانان در انتخاب مد لباس و سرگرمی، زبان و الگوهای کنش متقابل، تحت تأثیر همسالان خود قرار دارند؛ ولی مسائل اخلاقی، ارزشهای اجتماعی و درک جهان بزرگسالان را بیشتر از والدین خود میآموزند. گاهی نفوذ بسیار زیاد همسالان در زندگی نوجوانان ناشی از آن است که والدین در محیط خانواده نسبت به آنان بیتوجه هستند. زمانی والدین بیشترین نفوذ را در فرزندان خود دارند که خواستههای آنان را درک کنند و مشتاق کمک به آنان باشند. نوجوانان از لحاظ نیازی که به همآوایی جدی با والدین یا همسالان دارند، متفاوتند. نوجوانانی که اعتماد به نفس بیشتری دارند، نیاز کمتری به همآوایی با والدین یا همسالان نشان میدهند.
والدین وظیفه دارند فرزندشان را در زمینهی انتخاب دوست شایسته راهنمایى کنند. آنها میتوانند مطابق با درک و فهم فرزند خویش معیارهاى انتخاب دوست خوب را برای او تشریح کنند. سپس به او کمک کنند تا مطابق با آن معیارها، دوستان خود را انتخاب کنند. آنها همچنین میتوانند صفات و مشخصات دوست بد و لزوم پرهیز از او را برای فرزند خود توضیح دهند.
منع بىدلیل کودکان و نوجوانان از معاشرت با دوستان، صحیح نیست. در صورت صلاح ندانستن ارتباط فرزندان با فرد یا افرادی خاص، ضروری است که دلایل قانعکننده برای پایان دادن به این ارتباط برای آنان تشریخ شود. تنها در صورتی به کار بردن قاطعیت برای پایان دادن به ارتباط ضروری است که احساس فرزندان بر دلایل قاطع والدین فائق آید. با وجود این، نباید هرگز فرزندان بدون دوست بمانند. با جدا کردن یک دوست ناشایست، ضروری است که دوست شایستهای جایگزین وی شود.
والدین، باید خود نیز بهترین، نزدیکترین و صمیمىترین دوست برای فرزند خویش باشند. بهترین عامل حفظ کودکان و نوجوانان از گرایش آنان به دوستان ناباب، صمیمیت میان آنها و والدین است. کودک و نوجوان، نیاز به همنشین دارد و هرچه بزرگتر شود، این نیاز، شدیدتر میشود. او نیاز به محل امنی دارد تا در هنگام ناراحتى به آن پناه ببرد و رنجها و فشارهاى روحى خود را تسکین دهد. اگر والدین، چنین محل امنی را برایش فراهم سازند، دیگر نیازى به پناهگاههاى نامطمئن احساس نخواهد کرد. تأثیر دوستان ناشایست چنان است که قرآن دربارهی آنان میفرماید:
«انسان ستمگر در روز قیامت، از شدت پشیمانى، دستهاى خود را به دندان مىگزد و مىگوید: واى بر من! اى کاش فلانى را به عنوان دوست انتخاب نمىکردم. او مرا گمراه کرد و به غفلت کشاند...». (9)
روابط همسالان
1. روابط گسترده
قبل از دوران نوجوانی، روابط با همسالان محدود به آشنایی با کودکان محله و همکلاسیهاست؛ اما زمانی که نوجوان وارد دبیرستان میشود و ساعات بیشتری را دور از خانه میگذراند، دامنهی آشنایی او با دیگران گسترش مییابد. گاهی نوجوانان دستهها و جمعیتهایی را تشکیل میدهند.
دسته و جمعیت هر کدام ویژگیهای خاصی دارند. جایگاه دسته آن است که:
- به نوجوان کمک کند تا مطابق رسم زمانه رفتار کند.
- در سطحی عمیقتر، زمینهای مطمئن برای رشد اعتقادات اجتماعی و ارزشهای شخصی فراهم سازد.
- تمام فعالیتها را بر اساس روابط متقابل فردی بنا نهد.جمعیت برخلاف دسته، سطحی بزرگتر و پراکندهتر دارد و نوع ارتباط نوجوان با آن بیشتر بر اساس فعالیتهای اجتماعی مشترک بنا شده است.
بعضی از افراد به دلخواه خود یا به دلیل طرد شدن از سوی همسالان، تنها میشوند. چنین افرادی نه به دسته تعلق دارند و نه به جمعیت پیوستهاند. همچنین ممکن است کودکان و نوجوانان نسبت به همسالانی که با آنها جور نیستند، بیاعتنا باشند و یا با خصومت با آنها رفتار کنند. در این حالت، دوران سختی بر کسانی که تنها ماندهاند میگذرد. از سخنان امام علی، علیهالسلام، است که:
«غریب کسی است که دوستی ندارد». (10)
این تنهایی گاه زاییدهی نوعی ناتوانی شناختی و یا رفتاری است. بر اساس روایاتی از امام علی، علیهالسلام، از دست دادن دوستان نزدیک، معلول ناتوانی شناختی است و دوستی با مردم، سرمایهی عقل است. چنان که در حدیثی میفرمایند:
«از ناتوانى تدبیر است که انسان برادران را به تباهى کشاند و از دست بدهد». (11)
و در حدیث دیگری دوستی کردن با مردمان را حاصل خردمندی میدانند. چنان که میفرمایند:
«دوستی کردن با مردم، اوج خردمندی است». (12)
امام علی، علیهالسلام، صفاتی چون خوشاخلاقی، مدارا و تواضع را از اسباب دوستی میدانند و در این باره میفرمایند:
«سه چیز موجب محبّت میشود: نیک خلقی، نیک رفتاری و تواضع». (13)
2. دوستیهای فردی
دوستان نزدیک، به همدیگر کمک میکنند تا از عهدهی وظایف گروه بزرگتر برآیند. به علاوه، این دوستیها برای آنان حکم نوعی پیشگیری و یا درمان را دارد. دوستیها به نوجوانان امکان میدهد که خشم و هیجان (غم و غصه و...) خود را ابراز کنند و دریابند که دیگران نیز همچون آنها امیدها، ترسها و تردیدهایی دارند. این مسأله هیجانات آنان را کاهش میدهد.
نوجوانان در برابر خطرهای ناشی از آشکار شدن احساسات درونی خود حساس هستند. به همین خاطر به دوستی نیاز دارند که وفادار و قابل اطمینان باشد؛ به حرف آنها گوش دهد و تمایلات آنها را درک کند. نتیجهی یک سری تحقیقات نشان میدهد که تمایل دختران در این خصوص بیشتر است. این احساس اطمینان و امنیت، بعد از آزمودن دوستان در شرایط مختلف، شکل جدیتری به خود میگیرد و دوام بیشتری مییابد. این چنین دوستیهایی به نوجوانان امکان میدهد که از یکدیگر انتقاد کنند. امام علی، علیهالسلام، شرط نگاه داشتن دوستان را داشتن صفت آینهگونی میدانند که آدمی را از عیوب خویش آگاه سازند. از سخنان ایشان است که:
«دوست واقعی کسی است که تو را نسبت به عیبها آگاه سازد و در نهان حفظ کند. بنابراین او را برای خود نگهدار». (14)
این دوستیهای اطمینانبخش به رشد نوجوانان میانجامد و به آنان میآموزد که رفتار، علایق و یا عقاید خود را اصلاح کنند. دوستیهای نزدیک به نوجوانان کمک میکند تا هم هویت خود را بازیابند و هم اعتماد به نفس پیدا کنند. از آنجا که دوستیهای دوران نوجوانی با عواطف شدید همراه است، در مقایسه با دوستیهای بزرگسالان از پایداری چندانی برخوردار نیست. حتی باثباتترین دوستیهای بین نوجوانان نیز گاه شدت و ضعف پیدا میکند؛ زیرا هر یک از آنان در دورهای به سر میبرند که پیوسته نیازها، احساسات و مشکلاتشان تغییر میکند. نوجوانانی که با مشکلات شخصی بسیاری روبرو هستند، با اینکه نیازمند دوستان بسیاری هستند، اما توانایی چندانی برای حفظ دوستی ندارند.
معمولاً دوستان نزدیک، همجنس، همسن، همنژاد، هممدرسهای و همکلاسی هستند و زمینههای اجتماعی، اقتصادی و بومی مشترکی دارند. مشترکات دیگری که سبب نزدیکی دوستان میشود عبارت است از: میزان هوش، نحوهی رفتارهای اجتماعی، سطح نمره، هدفهای تحصیلی و شغلی، میزان همآوایی با انتظارات بزرگسالان و میزان مشارکت در فعالیتهای گروهی همسالان. در حقیقت، طبع انسان به کسانی متمایل است که هرچه بیشتر به خود او شباهت داشته باشند. از امام علی، علیهالسلام، است که:
«طبع تو متمایل به چیزی است که با آن انس گرفته است». (15)
و در روایتی دیگر باز از ایشان است که:
«علت دوستی، انس و تناسب افراد با یکدیگر است». (16)
و بیان این مطلب به صورتی دیگر گواه تأکید امام علی، علیهالسلام، بر این دیدگاه است. چنان که میگویند:
«وقتی جانها همشکل و همانند شدند، به هم انس میگیرند». (17)
همانگونه که مشترکات افراد سبب دوستی آنان میشود، دوستان آنان نیز صفات آنان را شبیه به هم میسازند. گواه این سخن نیز روایتی از امام، علیهالسلام، است که بیان میدارند:
«با نیکصفتان همراه باش تا از آنان شوی و از بدکرداران دوری کن تا از آنان نباشی». (18)
- پذیرش و طرد دوستان
ویژگیهای شخصیتی اجتماعی در پذیرفته شدن نوجوانان از سوی همسالان مؤثر است.
شرایط پذیرفته شدن از سوی دیگران از دیدگاه امام علی، علیهالسلام، عبارتند از:
1. انعطافپذیری
«شرط تداوم دوستی، کمی مخالفت است». (19)
2. همراهی
«با دوستان همراهى کردن، دوستى را پایدار میسازد...». (20)
3. وقار
«برای هر چیزی، بذری است و بذر دشمنی، مزاح است». (21)
4. خوشرویی
«خوشرویی مایهی انس دوستان است». (22)
و «خوشرویى وسیلهی دوستیابى است». (23)
5. خوشرفتاری
«دوستان به حسن معاشرت مأنوس میشوند». (24)
6. وفاداری
«وفا سبب دوستی است». (25)
علاوه بر آنچه گفته شد، بهرهمندی از ویژگیهایی که امنیت خاطر دوستان را فراهم میسازد از جمله عواملی است که باعث استحکام و پایداری دوستیها میشود. از سخنان امام علی، علیهالسلام، در این باره است که:
«با مردم با آن روشى مصاحبت کن که دوست مىدارى ایشان با تو مصاحبت کنند تا هم تو از آنان ایمن شوى و هم ایشان از تو ایمن شوند». (26)
به طور کلی نوجوانانی که آموختهاند دیگران را دوست داشته باشند، از سوی همسالان پذیرفته میشوند. این افراد، انعطافپذیر، همدل، سرزنده، گشادهرو و تا جایی که شادی دیگران را برانگیزند، شوخطبع هستند. علاوه بر این، اعتماد به نفس دارند و با شور و شوق برای فعالیتهای گروهی برنامهریزی میکنند.
عدم اعتماد به نفس، سبب خجالتی شدن نوجوان میشود. افراد خجالتی معمولاً در برابر آنچه خوشایند آنان نیست واکنش عصبی نشان میدهند و کنارهگیری را بر واکنشهای منطقی دیگر ترجیح میدهند. ادامهی این رفتار باعث میشود این افراد با بیاعتنایی همسالان روبرو شوند و در نتیجه در انزوای اجتماعی قرار گیرند.
نوجوانانی که به هنگام احساس ناامنی با پرخاشگری، تکبر و سعی در جلب توجه دیگران واکنش نشان میدهند نیز معمولاً از طرف سایرین طرد میشوند. افراد مستبد نیز که قادر به درک نیازهای دیگران نیستند در هنگام احساس ناامنی به استفاده از زبان کنایه متوسل میشوند و جملات نیشدار بر زبان میآورند.
از سخنان امام علی، علیهالسلام، است که:
«هر که مردان را خوار شمارد، کم شود. [مردم از اطراف او پراکنده شوند و بىیار بماند]». (27)
و باز از کلام ایشان است که:
«هر که زبانش خوش باشد، برادرانش بسیار باشند». (28)
نوجوانی که تصور کند که از سوی همسالان پذیرفته نمیشود و نمیتواند در فعالیتهای گروهی شرکت کند و آموزش ببیند، به سرعت، اعتماد خود را از دست میدهد و به احساس انزوای اجتماعی مبتلا میشود.
3. شکلگیری گروه
کودکان در حین رشد به کنش متقابل میپردازند و گروههایی را تشکیل میدهند. این گروهها اهداف و مقاصد مشترک و قواعد رفتاری خاصی دارند و معمولاً سازمان را پدید میآورند. این سازمان، که دارای سلسله مراتبی است، رابطهی هر یک از اعضا را با اعضای دیگر، مشخص میکند. علاوه بر این، کنش متقابل بین اعضا را تسهیل میکند. بعضی از اعضا با تسلط بر دیگران رهبری گروه را به عهده میگیرند. طبیعی است که جایگاه این افراد با کودکانی که سلطهی کمتری دارند، متفاوت است.
- عواملی که شکلگیری گروه تسهیل را میکنند
مشاهدهی گزارش یک محقق از یک اردوگاه تابستانی پسرانه چنین است:
هنگامی که 22 پسر یازده ساله که در برنامه شرکت داشتند به اردوگاه وارد شدند، بیدرنگ به دو گروه تقسیم شدند. زندگی در کنار هم و شرکت در فعالیتهای نشاطآور (مثل گردشهای خارج شهر و شرکت در کارهای فنی) باعث شد که شکلگیری، آسانتر صورت گیرد. به علاوه در فعالیتهایی که به همکاری، تعاون و نظارت فرد ماهری نیاز بود، شکلگیری گروه سریعتر انجام شد.
فرد مزبور از میان اعضای گروه انتخاب شد و سعی کرد تا فرصتهایی را برای کنشهای متقابل در گروه پدید آورد. یکی از فرصتهایی که پدید آورد، این بود که وقتی در پایان روز پسران برای صرف شام حاضر شدند، متوجه شدند که در ستاد برای آنها غذایی آماده نشده است، ولی مواد لازم برای پخت غذا موجود است. در این زمان همکاری بین افراد شروع شد و هر کس مسؤولیتی را پذیرفت. بعضی نوشیدنیها را آماده کردند و برخی به پختن گوشت پرداختند و سایرین نیز برای آماده کردن میوه، مهیا شدند. این فعالیت دسته جمعی به تشکیل دو گروه با قواعد رفتاری و علایق خاص منجر شد که یک گروه «عقاب» و دیگری «مار زنگی» نام گرفت.
- تعارض میان گروهی
پس از آنکه گروه شکل گرفت، عوامل دیگری در استحکام گروه مؤثر است. از جملهی این عوامل، میتوان به رقابت با گروهای دیگر اشاره کرد. حس رقابت علاوه بر آنکه موجب استحکام گروه میشود، غرور یا تبختر گروهی را نیز افزایش میدهد. رقابت ممکن است موجب افزایش خصومت میان گروهها شود.
مطالعهی ادامهی گزارش اردوگاه تابستانی بروز چنین وضعیتی را نشان میدهد. در ادامهی اردوی تابستانی، مسابقهای از بازیهای رقابتآمیز نظیر بیسبال، طنابکشی و جستوجوی گنج ترتیب داده شد. به تدریج کودکانی که در تیمهای رقیب عضو بودند، ضمن بازی به سرزنش یکدیگر پرداختند. تا جایی که دوستی بین آنها از میان رفت. پس از این، گروههای رقیب پوسترهای تهدیدکننده علیه هم ترتیب دادند. گروه عقاب پس از باختن بازی، پرچم گروه مار زنگی را به آتش کشید و اعضای گروه مار زنگی برای انتقام گرفتن به اتاقک گروه عقاب یورش بردند و کتابهای فکاهی و یک جفت شلوار متعلق به رهبر گروه را به غنیمت بردند. سپس شلوارها را رنگ نارنجی زدند و پیروزمندانه به عنوان پرچم گروه مار زنگی به اهتزاز درآوردند. در این هنگام مشاوران به موقع وارد عمل شدند و از ضرب و شتم واقعی جلوگیری کردند.
کودکان گروه عقاب به ظاهر، خود را برای برخورد انتقامجویانهی با سنگ مسلح کرده بودند. این رقابت، علاوه بر آنکه هویت و استحکام گروهها را تقویت کرده بود، آشکارا خصومت و ستیزهجویی آنان را نیز افزایش داده بود. این یافتهها نشان داد که نظر طرفداران ورزشهای رقابتی که آن را راه مطمئنی برای تخلیه و کاهش خشونت میدانند، نمیتواند چندان قابل قبول باشد. از این رو، میتوان گفت که رقابت بین افراد و یا گروهها، به جای آنکه موجب کاهش خشونت شود، آن را افزایش میدهد.
حال باید دید که محقق مزبور برای فرونشاندن دعوایی که خود، هوشمندانه آن را به وجود آورده بود، چه کاری میتوانست انجام دهد؟ وی ابتدا، امکان تماسهای اجتماعی غیر رقابتآمیز و بسیار خوشایند نظیر رفتن به سینما یا شرکت در یک اتاق غذاخوری را برای اعضای گروه رقیب فراهم آورد. با وجود این، نتایجی که به دست آورد، تأسفبار بود. پسران به دنبال فرصت بودند و با کوچکترین بهانهای به جای فرونشاندن دعوا به آن دامن میزدند. پس از آن، محقق، وظایفی را به گروهها محول کرد که برای انجام دادن آنها به کوشش جمعی نیاز بود. این شیوه در کاهش خصومت بسیار مؤثر بود. چند نمونه از مشکلاتی که باعث از میان برداشتن رقابتها شد، عبارت بود از:
«وقتی که شکاف در منبع آب اردوگاه به وجود آمد، گروها تصمیم گرفتند مانع هدر رفتن آب شوند. هر دو گروه با سرعت داوطلب رفع مشکل به وجود آمده در منبع آب شد. آنها با هماهنگی خوبی کار میکردند و پیش از آغاز شب، مشکل منبع، شناسایی و رفع شد. همچنین وقتی همگی گرسنه بودند و کامیون اردوگاه، که برای تهیه غذا به شهر میرفت، بر حسب اتفاق خاموش شد، ناگزیر هر دو گروه با هم کامیون را هل دادند تا روشن شود».
وقتی گروهها با هم کار میکنند، همکاری آنان میتواند دیدگاهها و احساسات مثبت بین گروهی را تقویت کند و تنشهای موجود را از میان ببرد.
اهداف عالی، استحکام دوستیها و پیروزی
از جمله عواملی که انسانها را یکدل و همنوا میسازد، همگونی و وجود اهداف مشترک است. در قرآن مجید نیز به این معنی اشاره شده است:
«[ای پیامبر،] به اهل کتاب بگو: بیایید همه با هم از آن عقیده پیروی کنیم که بین ما و شما یکسان است [و آن عقیدهی مشترک این است که] به جز خدای یکتا را نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم». (29)
هدف مشترک، خصومتها و اختلاف سلیقهها را رفع میکند و موجب نوعی یکپارچگی بین اعضای گروه میشود.
از آیات قرآن است که:
«به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را هنگامی که شما با هم دشمن بودید، ولی خدا دلهای شما را با یکدیگر انس داد و شما را با هم مهربان کرد. پس به لطف خداوند همه برادر دینی یکدیگر شدید». (30)
امام صادق، علیهالسلام، مؤمن را برادر مؤمن میدانند و هر کدام را عضوی از یک پیکر به حساب میآورند که اگر عضوی دردمند شد، تمام بدن را آزار میدهد. از سخنان ایشان است که:
«مؤمن، برادر مؤمن است. همچون یک پیکر که هرگاه عضوی از آن به درد آید دیگر اندامها، آن درد را حس میکنند». (31)
معنای سخن امام صادق، علیهالسلام، را در شعر معروف سعدی نیز میتوان مشاهده کرد:
بنیآدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
- سازماندهی سلسلهمراتب در گروها
در هیچ کدام از گروهها سلسلهمراتب به صورت تصادفی نیست. آنچه سبب میشود سلسلهمراتب بین نوجوانان شکل گیرد تسلط نسبی آنها از زمان پیشدبستانی است. ممکن است درک کودکان پیشدبستانی از جایگاه تسلط نسبی خود قدری مبالغهآمیز باشد؛ با وجود این، در سالهای اولیهی دبستان به سرعت افزایش مییابد. سلسلهمراتب کودکان پیشدبستانی، که بر اساس میزان تسلط آنان تعریف میشود، سادهتر و ضعیفتر از سلسلهمراتب کودکان بزرگتر است.
کودکانی که قادرند کارهایی از قبیل مرتب کردن یک دسته چوب را به ترتیب کوتاهی و بلندی انجام دهند، قادر به سازماندهی همسالان برحسب میزان تسلط آنها نیز هستند. در اینجا نیز رابطهی نزدیک رشد شناختی و اجتماعی وجود دارد. عواملی که به نظر میرسد کودکان خردسال بر اساس آن پایگاه همسالان خود را متمایز کنند، عبارتند از: سرسختی، توانایی هدایت رفتار دیگران، رهبری در بازی و تحمیل قدرت بدنی. در صورتی که آنچه باعث میشود کودکان بزرگتر ساختهای پایگاه همسالان خود را تعیین کنند بدین قرار است: قیافهی ظاهری، مهارت در رهبری، بلوغ جنسی، شجاعت و فعالیت تحصیلی.
سلطهگری و پایگاه، بر کنش متقابل اجتماعی نیز تأثیر میگذارد. عدهای از محققان با مشاهدهی کودکان یک مهدکودک پی بردند که آنان در بازی، به کودکان سلطهگر بیشتر از کودکان غیرسلطهگر توجه دارند و رفتار آنان را مورد تقلید قرار میدهند. به علاوه، احتمال بسیاری وجود دارد که کودکان با نظر و رفتار همسالان بلندپایه همنوا شوند.
سلسلهمراتب در گروه: در هر حال وجود سلسلهمراتب در همهی گروهها، اعم از گروهایی که خردسالان و یا نوجوانان تشکیل میدهند، ضروری است؛ چرا که پس از شکلگیری سبب میشود:
1. تعارضات میانگروهی توسط فرد قویتر و با استفاده از راههای غیر پرخاشگرانه حل شود. در واقع در گروهی که سلسلهمراتب به خوبی رعایت شود، به ندرت پرخاشگری دیده میشود.
2. وظیفهی هر یک از اعضای گروه مشخص میشود. هنگام تقسیم وظایف، نقشهای کارگری را اعضای پایینتر میپذیرند و نقشهای رهبری به افراد مسلطتر تعلق میگیرد.
3. میزان بهرهوری افراد از امکانات و شرایط موجود معین میشود. این امر خاصه وقتی که امکانات گروه محدود باشد، ضروری است.
4. تعاملات درونگروهی تنظیم میشود.
جایگاه همبازیها در رشد شخصیت کودک
با وجود آنکه کودکان نیازمندند با بزرگسالان رابطهای صمیمی داشته باشند تا حس اعتماد به نفس آنان افزایش یابد و پرسشهای آنان پاسخ داده شود، کنش متقابل آنان با کودکان دیگر نیز در این فرایند بسیار مؤثر است. همسالان و همبازیها سبب شکلگیری شخصیت، رفتار اجتماعی، نظام ارزشی و نحوه نگرش یکدیگر میشوند. کودکان در اعمال قابل تقلید به همدیگر سرمشق میدهند؛ فعالیتهای همدیگر را ارزیابی میکنند و بدین وسیله در یکدیگر تأثیر میگذارند.
آنان بسیاری از مهارتهای اجتماعی را از راه کنش متقابل میآموزند. آنان همچنین نحوهی دادوستد را میآموزند؛ یاد میگیرند که در فعالیتهای دستهجمعی شرکت کنند؛ از جنبوجوش و تماشای دیگران لذت ببرند؛ احساسات دیگران را درک کنند؛ تواناییهای خود را ارزیابی کنند؛ اعتماد به نفس کسب کنند و به تدریج نسبت به خانه استقلال پیدا کنند و با جامعه سازگار شوند.
مراحل رشد و تکامل کودکان در انتخاب همبازی
- کودکان 6 تا 8 ماهه
کودکان 6 تا 8 ماهه بیشتر با محیط بازی خود سروکار دارند تا اسباببازی یا همبازی خود. کودکان در این دوره، معمولاً به کودکان دیگر توجه نمیکنند و هنگام تماس دوستان با کودک دیگر، واکنشی جز لبخندزدن یا احتمالاً گرفتن آن کودک، از خود نشان نمیدهند. برخوردهای پرخاشجویانهی کودکان 6 تا 7 ماهه نیز به صورت کلی بروز میکند و به اعمالی همچون تلاش در گرفتن اسباب بازی از همدیگر ختم میشود.
- کودکان 9 تا 13 ماهه
کودکان، از 9 تا 13 ماهگی، بیشتر به اسباببازی توجه دارند تا همبازی. چنین توجهی آنان را به دعوا بر سر گرفتن اسباب بازی از یکدیگر سوق میدهد. در این دوره، همچنان خود اسباب بازی در کانون توجه کودکان قرار دارد و خصومت به صورت حقیقی وجود ندارد. معمولاً کودکان 9 تا 13 ماهه تمایل دارند به تنهایی بازی کنند. با وجود این، نظارت شخصی بزرگسالان در هنگام بازی برایشان لذتبخش است.
- کودکان 14 و 18 ماهه
کودکان 14 تا 18 ماهه طرز تلقی خود را نسبت به همبازیهایشان تغییر میدهند. در این دوره، چون نیازهای مربوط به اسباببازی تا حدود زیادی برآورده شده است، مشاجرات کودکان با یکدیگر نیز کاهش مییابد.
- کودکان 19 تا 25 ماهه
برای کودکان 19 تا 25 ماهه اسباببازی و همبازیها نسبت به چیزهای دیگر اهمیت بیشتری مییابد. ارتباط اجتماعی کودکان در این دوره بیشتر میشود و رفتار آنها برای انطباق یافتن با کودکان همبازی تغییر میکند.
- کودکان دو تا سه ساله
کودکان دو تا سه ساله، معمولاً دوست دارند در نزدیکی یکدیگر بازی کنند و هر کدام با اسباببازیها و کارهای خودشان مشغول باشند. آنها در حقیقت، تمایل دارند وقتی در میان جمع کودکان هستند، به تنهایی بازی کنند. کودکان در این مرحله تمایل ندارند دیگران را در اسباب بازیهایشان سهیم سازند. علت این امر نیز آن است که هنوز مفاهیم قرض دادن و حس مالکیت به خوبی در آنان شکل نگرفته است. از سوی دیگر آنان میترسند که دیگران اسباببازیهایشان را بشکنند و یا خراب کنند.
- کودکان چهار ساله
کودکان چهار ساله دوست دارند با دیگران معاشرت کنند. با وجود این، هنوز آمادگی آن را ندارند مشکلات احتمالی خود و همبازیهایشان را حل کنند. به همین خاطر به دخالت بزرگترها نیاز دارند. آنان همچنین ترجیح میدهند با همسالان خود بازی کنند. گفتگوی میان چهارسالگان معمولاً طولانی است. آنان همچنین در هنگام بازی نقشههای طویلی طرح میکنند؛ ولی غالباً پایان بازیشان به نزاع ختم میشود و در نهایت نیز هر کدام از آنها حق را به جانب خود میدهد.
- کودکان پنج ساله
کودکان معمولاً پس از پنج سالگی میتوانند همبازی مناسبی برای خود پیدا کنند. در ابتدای این مرحله، آنان معمولاً ستیزهجو میشوند و در هنگام بازی نیز با خودخواهی رفتار میکنند. بنابراین نباید اجازه داد که این صفات جزو خلقوخوی همیشگی آنان شود. لازم است که آنان کم کم راه و روش سازش با کودکان دیگر را بیاموزند. آنان در هنگام بازی با هم حرف میزنند و اغلب به کمک همدیگر به بازی ادامه میدهند. آنان با کارهای مشترکی که انجام میدهند تجربه کسب میکنند و به فواید همکاری پی میبرند.
اهمیت انتخاب دوست
تأثیری که کودکان از دوستان خود میپذیرند از تأثیرپذیری آنان نسبت به بزرگسالان بیشتر است. کودکان بهخصوص در سنین ورود به مدرسه، تمایل دارند از افراد همسن خود تقلید کنند و در اعمالی همچون لباس پوشیدن، بازی کردن، خوب و بد تلقی کردن کارها و دوست داشتن چیزهای مختلف، از گروه همسن خود پیروی کنند. آنان هرچقدر بزرگتر میشوند، نسبت به جلب توجه گروه دوستان حساسیت بیشتری نشان میدهند و تمایلات گروهی آنان افزایش مییابد؛ تا آنجا که اگر میان آنچه مورد پذیرش گروه است و آنچه مورد قبول خانواده است، تضادی حاصل شود، آنان ترجیح میدهند که ارزشهای گروهی را رعایت کنند.
غزالی این موضوع مهم را گوشزد میکند و در پیآمد اهمال در مراعات آن، تبعاتی را ذکر میکند که محتوای آن چنین است: «اگر کودک را از نزدیکان بد نگاه ندارند، بیشرم و دروغگو و لجباز بیباک میشود که در مدت طولانی نیز نمیتوان این خصلتها را از او دور کرد».
محققان علاقهی زیادی به ارتباط بین همسالان و دوستان نشان میدهند و از آن به عنوان ارتباط افقی یاد میکنند؛ یعنی ارتباطی که بین افراد نسبتاً همسطح از لحاظ مشترکاتی همچون، سن و وضعیت اجتماعی، تحصیلی و اقتصادی برقرار است. کودکان تا قبل از یک سالگی به ندرت ارتباط معناداری با همدیگر برقرار میکنند. کودکان ده ماهه به گونهای با هم برخورد میکنند که گویی عروسک هستند. آنها برای هم صدا درمیآورند، موهای همدیگر را میکشند و یا اعتنایی به یکدیگر نمیکنند. از حدود دو سالگی به بعد، اولین ارتباطهای معنادار میان کودکان ایجاد میشود. با وجود این، دوام این ارتباطها بسیار اندک و تنها به چند دقیقه بازی کردن با یکدیگر محدود میشود.
در سنین دبستانی و پیشدبستانی، کودکان علاقهمند به برقراری ارتباط با همسالانی هستند که شاد و زیبا باشند و اسباببازیها، خوراکیها و وسایل خود را در اختیار آنان قرار دهند. ارتباطها و دوستیهای این دوره حالت موقت و گذرا دارد. چنان که به سرعت شکل میگیرد و به سرعت نیز تغییر میکند. کودکان در این دوره پایبندی مداوم به ارتباطات خود ندارند و بدون آنکه علت خاصی وجود داشته باشد به راحتی دوستانشان را کنار میگذارند.
در سالهای میانه و پایانی کودکی، ارتباطها بر اساس کمک به یکدیگر و رفع نیازهای هم، شکل میگیرد و اعتماد به هم تأثیر مهم در تداوم آن دارد. کودکان در این دوره درکی ذهنی از دوستی پیدا میکنند. چنان که دوستان آنها تنها اشخاصی که با آنها بازی میکنند، نیستند؛ بلکه کسانی هستند که ویژگیها و مشترکات خاصی با آنها دارند. در این دوره، دوست داشتن از علل دوستیها محسوب میشود. با افزایش سن، علل دوستیها نیز تغییر میکند.
در اولین مرحلهای که دوستی و ارتباط، افزایش مییابد، دلیل ارتباط بین دو کودک نزدیکی فیزیکی آنها به همدیگر است؛ یعنی این دو به این دلیل ساده با هم دوست هستند که همسایه، دوست خانوادگی، هممدرسهای و یا همکلاسی هستند.
در مرحلهی دوم، کودکان برای این با هم دوست میشوند که علاوه بر همسایه، همکلاسی، هممدرسهای و یا دوست خانوادگی بودن، قادرند نیازهای همدیگر را نیز به بهترین وجه رفع کنند و به یکدیگر اعتماد کنند.
در مرحلهی سوم دوستی، مهمترین اصل و دلیل برای دوستی نوجوانان شباهت و ویژگیهای شخصیتی، قابل اعتماد بودن دو دوست و پایبندی طرفین به ملاکهای مورد قبول در خصوص دوستی است. در همین حال ممکن است که آنان با یکدیگر، همسایه، همکلاسی یا هممدرسهای باشند و یا نباشند.
دوستان و همسالان علاوه بر اینکه از عوامل مهم اجتماعی شدن همدیگر به شمار میآیند بر یادگیری، پیشرفت تحصیلی و مهارتهای کلامی همدیگر نیز مؤثرند. از مهمترین آثار مثبت همسالان، از بین بردن خودمداری یا خودمیانبینی است (حالتی که در آن کودک قادر به لحاظ کردن دیدگاههای دیگران نیست و فقط از نظر و دیدگاه خود به مسائل نگاه میکند). ارتباط و تعامل بین همسالان به آنها میفهماند که آنها دیدگاه مخصوص به خود دارند و دوستانشان دیدگاه دیگری دارند. «پیاژه»، مهمترین عامل را در از بین بردن خودمداری، ارتباط همسالان میداند. در محیطی که همسالان ارتباط صحیح و مناسب با هم دارند، مهارتهای اجتماعی مهم مانند همکاری، رقابت و صمیمیت آموخته میشود. در چنین شرایطی نه تنها یادگیری افزایش مییابد، بلکه رفتارهای اجتماعی مناسب نیز رشد میکند. ناتوانی در برقراری رابطه مطلوب بین همسالان موجب طرد شدن و عدم محبوبیت آنها میشود.
شواهد پژوهشی نشان میدهند که دانشآموزان مطرود و فاقد ارتباط افقی سالم، پرخاشگرتر هستند و رفتارهای نامناسب دارند. پیشرفت تحصیلی و انگیزش آنها اندک است و بیشتر از اختلالهای هیجانی، اضطراب و افسردگی رنج میبرند. با اینکه ارتباط و دوستی بین همسالان در تمام دوران کودکی اهمیت دارد، به علت گرایش بسیار شدید نوجوانان به گروه همسالان، در این دوره اهمیت بیشتری مییابد. دوستی دوره کودکی، تنها رفاقت سادهای است که بر اثر اشتراک عادتها و مشغولیات و به خصوص بازی ایجاد میشود. از حدود یازده سالگی به بعد این دوستیها محکمتر میشود و جنبه انتخابی آنها نیز بیشتر میشود. در دوره بلوغ و نوجوانی، دوستی ریشهی عمیقتری مییابد و با شور و هیجان توأم میشود. در این دوران، دوستها، «من» یا به عبارت صحیحتر، یک من دیگر است و مانند آینه تصویر اطمینانبخشی بر نوجوان مینمایاند. به همین سبب پیوندهای دوستی در شخصیت نوجوانان تأثیر بسیار میگذارد و قطع آنها موجب وارد آمدن لطمه به شخصیت نوجوان میشود. دوستان نزدیک از طرفی به رشد نوجوان کمک میکنند و از طرف دیگر این امکان را فراهم میآورند که احساسات سرکوب شدهی خود، اعم از خشم و هیجان، را ابراز کند و نوجوان درمییابد که دیگران هم امیدها و ترسهایی نظیر او دارند. دوستیهای نزدیک به نوجوانان این آزادی را میدهد که از یکدیگر انتقاد کنند و به همین دلیل میآموزند که رفتار، علایق یا عقاید خود را اصلاح کنند، بیآنکه از سوی سایرین طرد شوند. این نوع دوستیها به نوجوانان کمک میکند تا هویت خود را پیدا کنند، احساس اعتماد به نفس کرده، به هویت خود افتخار کنند.
دوستیهای دوره نوجوانی چون با عواطف و احساسات شدید همراه هستند، زودتر از بین میروند. نوجوانانی که مشکلات شخصی بسیار دارند، به دوستان نزدیک نیازمندترند؛ اما توانایی چندانی برای حفظ دوستی ندارند. باثباتترین نوع دوستی هم بین نوجوانان گاهی شدت و ضعف پیدا میکند. به این دلیل که احساسات و مشکلات هر یک از دوستان، پیوسته تغییر میکند، تجربههای همسالان در دوران کودکی و نوجوانی با سازگاری بعدی آنها مرتبط است.
کسانی که در دوران کودکی و نوجوانی دچار مشکلات ارتباطی (اعم از ضعف در برقراری ارتباط، ارتباط بیمارگون و... ) باشند در بزرگسالی نیز مشکلاتی مانند اختلال شخصیت دوریگزین، بزهکاری، پرخاشگری و رفتارهای ضد اجتماعی خواهند داشت. در کل، همسالان، امکانات یادگیری مهارتهای اجتماعی، کنترل رفتار، انتقال ارزشهای اجتماعی، کمک به رشد هویت فردی و استقلال از والدین را فراهم میآورند.
از امام علی، علیهالسلام، است که:
«هرگاه وضع کسی برای شما نامعلوم باشد و رویه او را نشناخته باشید، به معاشران او نگاه کنید». (32)
از پیامبر اسلام، صلیاللهعلیهوآله، است که:
«شخص روش دوست صمیمی و همدم خویش را دارد». (33)
روایت شده که سلیمان، علیهالسلام، فرمود:
«درباره کسی هیچ داوری نکنید تا به مصاحب (و همنشینان) او بنگرید؛ زیرا همانا شخص به همنشینان و همدمانش شناخته میشود و به یاران و دوستانش نسبت داده میشود». (34)
حضرت علی، علیهالسلام، فرمودهاند:
«عاجزترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست، ناتوان باشد». (35)
همچنین فرمودند:
«فقدان دوستان، یک نوع غربت و تنهایی است». (36)
و باز فرمودند:
«دلهای مردم، وحشی و سرگردانند. هر کس با آنها انس بگیرد مجذوبش میگردند». (37)
پیغمبر اسلام، صلیاللهعلیهوآله، نیز فرمودند:
«انسان بر مرام و مذهب و روش دوست و همنشینش، خو میگیرد». (38)
درآمیختن با دیگران بسیاری از مظاهر اخلاقی و عادات را، خواه و ناخواه و دانسته یا ندانسته، در انسان ایجاد و یا دگرگون میسازد. همچنین اثر معاشرت و رفاقت، موضوعی است غیر قابل انکار و اثر آن در حیوانات و جمادات، که پستتر از انسان و انعطاف آنها کمتر از انسان است، نیز مشهود است: آبی که از کنار باغها و شکوفهها عبور میکند، خوشبو و اگر از کنار لجنزار بگذرد، بدبو است.
امام علی، علیهالسلام، خطاب به فرزندشان، امام حسن، علیهالسلام، میفرمایند:
«قبل از پرسش از راه و مسیر، از [اخلاق و خصوصیات] رفیق و همسفرت بپرس». (39)
رسول گرامی در تمثیلی زیبا درباره تأثیر همنشین صالح میفرمایند:
«مثال همنشین صالح، همانند عطاری است که از عطرش به تو نمیبخشد، اما بوی عطرش به تو میرسد». (40)
این نکته در ادبیات نیز به خوبی آشکار است و درباره آن فراوان سخن راندهاند. از آن جمله در شعری عربی آمده است:
«عن المرء لا تسئل و سل عن قرینه / فکل قرین بالمقارن یقتدی / اذا کنت فی قوم فصاحب خیارهم / و لا تصحب الاردی فتردی مع الردی»؛ «درباره کسی از شخصیت او سؤال نکن، بلکه از شخصیت دوست و همنشین او بپرس؛ زیرا هر کسی از همنشین خود پیروی میکند. وقتی در میان گروهی به سر میبری، با افراد برگزیده مصاحبت کن و با افراد پست همنشین مباش؛ زیرا با همنشینی افراد پست، پست میگردی».
شیخ اجل سعدی نیز میگوید:
تو اول بگو با کیان زیستی
پس آنگه بگویم که تو کیستی
سخن بزرگان دربارهی دوست خوب
رسول اکرم، صلیاللهعلیهواله، فرمودند:
«کسی که خداوند خیر و سعادت او را میخواهد به او دوستی شایسته ارزانی میکند». (41)
حضرت علی، علیهالسلام، فرمودند:
«خوشبختترین مردم کسی است که با مردمان خوب، معاشرت کند». (42)
از حضرت موسی بن جعفر، علیهالسلام، پرسیدند: بهترین وسیله آسایش در دنیا چیست؟ فرمودند:
«منزل وسیع و دوستان زیاد». (43)
ویژگیهای دوست
از امام علی، علیهالسلام، است که:
«از دوستی با مردمان فاسق و گناهکار اجتناب کنید؛ زیرا بدی به بدی ملحق خواهد شد». (44)
همچنین:
«از دوستی نادان بپرهیز؛ زیرا او آنچه را سخت بدان نیازمندی از تو دریغ دارد؛ و از دوستی تبهکار بپرهیز که به اندک بهایی تو را بفروشد؛ و از دوستی دروغگو بپرهیز که او به سرابی ماند که دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور مینمایاند». (45)
و همچنین:
«با نیکوکاران همنشین شو تا از آنان باشی و از بدکاران و اهل شر و کسانی که به واسطه کارهای باطل و سخنان مهیج و ساختگی، تو را از یاد خدا و مرگ بازمی دارند، دوری کن تا از آنان نباشی». (46)
امام سجاد، علیهالسلام، به فرزندشان، امام محمدباقر، علیهالسلام، میفرمایند:
پسرم، با پنج دسته مصاحبت و رفاقت نکن:
1. دروغگو؛ زیرا دروغگو مانند سراب است. تو را فریب میدهد، دور را نزدیک و نزدیک را دور معرفی میکند.
2. فاسق و بدکردار؛ زیرا تو را با اندک چیزی، حتی یک لقمه، خواهد فروخت.
3. بخیل؛ زیرا در موقع احتیاج کمکهایش را از تو دریغ خواهد کرد.
4. احمق؛ زیرا به واسطه حماقتی که دارد به تو ضرر میرساند. حتی ممکن است قصد نفع رساندن داشته باشد ولی در اثر نادانی به تو ضرر بزند.
5. با کسی که پیوند خویش را با خویشانش قطع کرده است؛ زیرا قاطع رحم از رحمت خدا دور است. (47)
امام علی، علیهالسلام، میفرمایند:
«هر چیز آفتی دارد و آفت خوبی رفیق بد است». (48)
از نصایح لقمان به فرزندش است که:
«پسرکم [به مردم] نزدیک مشو که [بر اثر کثرت معاشرت با آنان] از تو ملول شوند. در نتیجه تو [از آنان] دور شوی و [نیز آنقدر از ایشان] دور مشو که [تو را فراموش کنند و در انظار] خوار و بیمقدار شوی. هر جنبندهای مانند [و هم سنخ] خودش را دوست دارد. متاع خود را جز نزد کسی که طالب آن است پهن مکن. همانگونه که بین گرگ و قوچ دوستی [و مودت] وجود ندارد، بین نیکوکار و تبهکار نیز دوستی و همسازی نیست». (49)
پیامبر اسلام، صلیاللهوعلیهوآله، میفرمایند:
«اگر مؤمنی به مجلسی وارد شود که در آن صد منافق و یک مؤمن باشد، میکوشد تا نزد آن مؤمن بنشیند». (50)
از امام علی، علیهالسلام، است که:
«از معاشرت و یار شدن با کسی که دارای رأی و اندیشه سست و کردار ناپسند است، بپرهیز. پس به درستی که شخص با یارش همخو میشود [و او را به یارش همانند میکنند]». (51)
غزالی میگوید:
«اصل همه فسادها از همنشین بد خیزد».
خواجه نصیرالدین طوسی نیز میگوید:
«دانشجو باید شخصی کوشا، پارسا، برخوردار از اندیشهای نیکو و درست را برای مباحثه انتخاب کند و از فرد تنبل، سست، ولگرد، پرحرف، تباهکار و آشوبگر دوری کند»
مولوی:
حق ذات پاک الله الصمد
که بود به مار بد از یار بد
مار بد جانی ستاند از سلیم
یار بد آرد سوی نار مقیم
(مثنوی معنوی، دفتر پنجم، جواب گفتن خر، روباه را.)
و به راستی همنشین بدکردار بدتر از مار شرور و زهرآگین است. پس تا میتوانی از همنشین بد دوری گزین؛ چرا که مار تنها زندگی انسان را کوتاه میکند و عمر او را زودتر به پایان میرساند، اما شر و پلیدی همنشین بد، کل حیات و ایمان را در بر میگیرد.
«زمین با رویانیدن میوهها، از درونش خبر میدهد و همنشین به وسیلهی دوستش از درون خود گزارش میدهد». (52)
امام حسن، علیهالسلام، در بخشی از سخنانشان، که در آخرین روزهای زندگی خویش به جنادة بن ابیامیه بیان کردند، به نشانههای دوست خوب اشاره میکنند و میفرمایند:
«ای جناده، اگر خواستی با کسی رفاقت کنی و احتیاج به مونس تو را به رفاقت واداشت، با کسی دوستی کن که رفاقت او زینت و آرایش برای شخصیت تو و پاسدار خدمات تو باشد. هرگاه از او یاری طلبیدی، یاریات کند. هرگاه سخنی گفتی، تو را تصدیق کند. اگر به او نزدیک شدی، تو را محترم بداند و مقامت را گرامی دارد. اگر دست نیاز به سویش دراز کردی، دستت را رد نکند. اگر مشکلی داشتی و گرهی در کارت افتاد، آن را بگشاید. اگر از تو نیکی و خوبی ببیند، آن را فراموش نکند. اگر خواستهای داشتی، آن را برآورده سازد. هرگاه خاموشی گزیدی، او با تو آغاز به سخن کند. اگر گرفتاری برای تو پیش آمد، با تو همدردی کند. از جانب وی به تو رنج و گزندی نرسد. هنگام سختیها تو را بییاور نگذارد و اگر در حال تقسیم با هم به اختلاف برخیزید تو را بر خود مقدم بدارد». (53)
---------------------
1- «وَ النُّفُوسُ أَشْکَالٌ فَمَا تَشَاکَلَ مِنْهَا اتَّفَق وَ النَّاسُ إِلَی أَشْکَالِهِمْ أَمْیَل»؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 92.
2- «اخْتَبِرُوا النَّاسَ بِأَخْدَانِهِمْ فَإِنَّمَا یُخَادِنُ الرَّجُلُ مَنْ یُعْجِبُهُ نَحْوُه...»؛ وسائل الشیعه، ج 8، ص 327.
3- «الْجَمَالُ الظَّاهِرُ حُسْنُ الصُّورَةِ الْجَمَالُ الْبَاطِنُ حُسْنُ السَّرِیرَة»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 254.
4- «الصُّورَةُ الْجَمِیلَةُ أَوَّلُ السَّعَادَتَیْن»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 325.
5- «زِینَةُ الْبَوَاطِنِ أَجْمَلُ مِنْ زِینَةِ الظَّوَاهِر»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 254.
6- «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیر»؛ سوره حجرات، آیه 13.
7- «سَاوَوْا بَیْنَ اولادکم فِی الْعَطِیَّةِ»؛ نهج الفصاحه، ص 519.
8- «مَوَدَّةُ الْآبَاءِ قَرَابَةٌ بَیْنَ الْأَبْنَاء»؛ نهجالبلاغه [صبحی صالح]، حکمت ص 529.
9- «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلا...»؛ سوره فرقان، آیات 28 -27.
10- «الْغَرِیبُ مَنْ لَیْسَ لَهُ حَبِیب»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 414.
11- «مِنْ عَجْزِ الرَّأْیِ اسْتِفْسَادُ [استسفاد] الْإِخْوَان»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 414.
12- «التَّوَدُّدُ إِلَی النَّاسِ رَأْسُ الْعَقْل»؛ الکافی [ط – الإسلامیة]، ج 2، ص 643.
13- «ثَلَاثَةٌ یُوجِبْنَ الْمَحَبَّة؛ حُسْنُ الْخُلُقِ، وَ حُسْنُ الرِّفْقِ، وَ التَّوَاضُعُ»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 250.
14- «مَنْ بَصَّرَکَ عَیْبَکَ وَ حَفِظَکَ فِی غَیْبِکَ فَهُوَ الصَّدِیقُ فَاحْفَظْه»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 415.
15- «إِنَّ طِبَاعَکَ تَدْعُوکَ إِلَی مَا أَلِفْتَه»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 413.
16- «الْمَوَدَّةُ تَعَاطُفُ الْقُلُوبِ فِی [و] ائْتِلَافِ الْأَرْوَاحِ»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 414.
17- «إِنَّ النُّفُوسَ إِذَا تَنَاسَبَتْ ایتَلَفَتْ [اتلفت]»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 423.
18- «قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُم»؛ تحف العقول، النص، ص 79.
19- «شَرْطُ الْمُصَاحَبَةِ قِلَّةُ الْمُخَالَفَة»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 436.
20- «مُوَافَقَةُ الْأَصْحَابِ تُدِیمُ الِاصْطِحَابَ...»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 436.
21- «لِکُلِّ شَیْءٍ بَذْرٌ وَ بَذْرُ الْعَدَاوَةِ الْمِزَاح»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 436.
22- «الْبِشْرُ یُونِسُ الرِّفَاق»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 434.
23- و «الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّة»؛ نهج البلاغه [للصبحی صالح]، ص469.
24- «بِحُسْنِ الْعِشْرَةِ تَأْنَسُ الرِّفَاق»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 435.
25- «سَبَبُ الِائْتِلَافِ الْوَفَاءُ»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 435.
26- «اصْحَبِ النَّاسَ بِمَا تُحِبُّ أَنْ یَصْحَبُوکَ تَأْمَنْهُمْ وَ یَأْمَنُوک»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 435.
27- «مَنِ اسْتَهَانَ بِالرِّجَالِ قَلَّ»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 436.
28- «مَنْ عَذُبَ لِسَانُهُ کَثُرَ إِخْوَانُه»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص 436.
29- «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُم»؛ سوره آل عمران، آیه 64.
30- «وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا»؛ سوره آل عمران، آیه 103.
31- «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَی شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِه»؛ بحارالانوار، ج 58، ص 148.
32- «فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ»؛ بحارالانوار، ج 71، ص 197.
33- «الْمَرْءُ عَلى دِینِ خَلِیلِهِ وَ قَرِینِه»؛ الکافی [ط – الإسلامیه]، ج2 ص 375.
34- سفینة البحار، ماده صدق.
35- «أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَان و...»؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 18.
36- «فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَة»؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 178.
37- «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ إِلَیْهِ»؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 178.
38- «الْمَرْءُ عَلی دِینِ خَلِیلِهِ وَ قَرِینِه»؛ الکافی [ط – الإسلامیة]، ج 2، ص 375.
39- «الرَّفِیقَ ثُمَّ الطَّرِیق»؛ المحاسن، ج 2، ص 357.
40- «مَثَلُ الْجَلِیسِ الصَّالِحِ مَثَلُ الدَّارِیِّ أَنْ لَمْ یَجِدْکَ مِنْ عطره علقک مِنْ رِیحِهِ»؛ نهجالفصاحه، ص714.
41- «مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ خَیْرًا رَزَقَهُ اللَّهُ خَلِیلًا صَالِحًا»؛ نهج الفصاحة، ص 776.
42- «...و أَسْعَدُ النَّاسِ مَنْ خَالَطَ کِرَامَ النَّاسِ»؛ نهج الفصاحة، ج 1، ص 202.
43- «سعة المنزل و کثرة المحبین»؛ بحارالأنوار [ط – بیروت]، ج 71، ص 177.
44- «إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَق»؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 199.
45- نهج البلاغه، حکمت 38.
46- «قَارِنْ أَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ وَ بَایِنْ أَهْلَ الشَّرِّ»؛ نهج البلاغه [صبحی صالح]، نامه 31.
47- وسائل الشیعة، ج 12، ص 33.
48- «لِکُلِّ شَیْءٍ آفَةٌ وَ آفَةُ الْخَیْرِ قَرِینُ السَّوْء»؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 431.
49- «یَا بُنَیَّ لَا تَقْرَبْ فَیَکُونَ أَبْعَدَ لَکَ وَ لَا تَبْعُدْ فَتُهَانَ کُلُّ دَابَّةٍ تُحِبُّ مثلها وَ ابْنُ آدَمَ لَا یُحِبُّ مِثْلَهُ وَ لَا تَنْشُرْ بَزَّکَ إِلَّا عِنْدَ بَاغِیهِ کَمَا لَیْسَ بَیْنَ الذِّئْبِ وَ الْکَبْشِ خُلَّةٌ کَذَلِکَ لَیْسَ بَیْنَ الْبَارِّ وَ الْفَاجِرِ خُلَّة...»؛ بحارالانوار، ج 13، ص 426.
50- «لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً جَاءَ إِلَى مَجْلِسٍ فِیهِ مِائَةُ مُنَافِقٍ لَیْسَ فِیهِمْ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَاحِدٌ لَجَاءَ حَتَّى یَجْلِسَ إِلَیْهِ»؛ بحارالانوار، ج 58، ص 64.
51- «وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ یَفِیلُ رَأْیُهُ وَ یُنْکَرُ عَمَلُهُ فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِه»؛ بحارالأنوار [ط – بیروت]، ج 33، ص 508.
52- «فاعتبر الأرض بأسمائها و اعتبر الصّاحب بالصّاحب»؛ الأغانی، ج 11، ص 172.
53- «وَ إِذَا نَازَعَتْکَ إِلَی صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ- فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ وَ إِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ- وَ إِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً أَعَانَکَ- وَ إِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ وَ إِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ- وَ إِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْلٍ مَدَّهَا وَ إِنْ بَدَتْ عَنْکَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا- وَ إِنْ رَأَی مِنْکَ حَسَنَةً عَدَّهَا وَ إِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاک وَ إِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَکَ...»؛ مستدرک الوسائل، ج 8، ص 211.