از شکل و صدا متأثر میشود، ولی آنها را تشخیص نمیدهد؛ اما از همان هنگام با حرص و ولع تمام، درصدد کنجکاوی و تحقیق و شناخت اشیا میباشد. پیوسته به این طرف و آن طرف نگاه میکند و در صورت اشخاص خیره میشود. کودک به وسیله استفاده از حواس و کنجکاوی و تحقیق، به علم خود میافزاید و کسب دانش میکند.
خدای تعالی در قرآن میفرماید:
«خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالی که چیزی را نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و قلب بیافرید، باشد که نعمتهای او را بشناسید و سپاس گویید». (1)
بعد از مدت کوتاهی، کودک به جهان خارج توجه پیدا میکند. اشیاء را با دست لمس میکند، میگیرد، حرکت میدهد، به زمین میزند و به دهان میبرد، به صداها گوش میدهد و با چشم حرکت اشخاص را دنبال میکند؛ و بدین وسیله، حس کنجکاویاش را اشباع و برای شناخت جهان تلاش میکند. خداوند بزرگ حس کنجکاوی و تحقیق را در نهاد بشر به ودیعه گذاشته تا با کوشش و تلاش خود، از اسرار جهان پرده بردارد و به راز آفرینش عالم پی ببرد. کودک فطرتاً محقق و کنجکاو است و تا حد توان، در اینباره کوشش میکند؛ اما پدر و مادر میتوانند کودک را در این جا تشویق و تحریک نمایند و یا احساس درونی او را سرکوب سازند. اگر اشیاء و وسایل تحقیق را در اختیارش قرار و به او آزادی دادند که مطابق دلخواهش به آزمایش بپردازد و به حسب نیاز سنی او، اسباببازیهای فکری و علمی جالب برایش خریدند و در اختیارش گذاشتند، روح تحقیق و کنجکاوی را در او پرورش خواهند داد.
همین کنجکاویهای کودکانه است که بعدها به صورت اکتشافات علمی آشکار میگردد. یک اتاق پر از اشیای مختلف، گر چه فرسوده و شکسته و بلااستفاده باشند، در این سنین، برای کودک خیلی قابل استفاده و ثمربخش خواهد بود. ولی اگر پدر و مادر احساس درونی کودک را اشباع نکردند و وسایل و اسباب لازم را در اختیارش قرار ندادند و او را از تحقیق و آزمایش ممنوع ساختند، روح کنجکاوی در او سرکوب میشود و در کارهای علمی و اکتشافی شکست خورده و مأیوس میگردد.
از این مرحله مهمتر، مرحله ظهور پرسشهای اکتشافی و علمی است.
سن دو- سه سالگی به بالا، سن پرسش است. در این سنین که عقل و هوش کودک تا حدی تکامل یافته و حرف زدن را یاد گرفته است، پدر و مادر را سؤال پیچ میکند؛ مثلاً: من بعداً مامان میشوم یا بابا؟ بابا چرا هر روز از خانه بیرون میرود؟ چرا سنگ سفت و آب شل است؟ من که مادربزرگ را دوست ندارم، چرا باید به خانهاش بروم؟ چرا زیر باران بازی نکنم، مگر زنگ میزنم؟ چرا ماهیها در آب خفه نمیشوند؟ چرا شما هر روز نماز میخوانید؟ نماز یعنی چه؟ خورشید شبها کجا میرود؟ باران و برف از کجا میآیند؟ ستارهها چیستند و چه کسی آنها را درست کرده است؟ مگس و پشه چه فایدهای دارند؟ پدربزرگ که مرد، چرا خاکش کردند؟ کجا رفت؟ کی بر میگردد؟ مردن یعنی چه؟ و صدها پرسش دیگر از این دست که کودکان کم و بیش میپرسند.
سؤالهای کودکان یکسان نیست، بلکه در سنین مختلف و به نسبت افراد، تفاوت دارد. کودکان باهوش، پرسشهای دقیقتر و بیشتری دارند و هر چه بر اطلاعات آنان افزوده شود، سؤالهای دقیقتری مطرح میسازند. کودک با سؤالات و کنجکاویهای خود، میخواهد در شناخت جهان خارج، از اطلاعات و تجربه دیگران استفاده کند. غریزه تحقیق و کنجکاوی، یکی از غرایز گرانبهای انسانی است. به برکت وجود این غریزه است که انسان تکامل یافته، بسیاری از اسرار و رازهای جهان آفرینش را کشف نموده و در علوم و صنایع به ترقیات شگرفی نایل گشته است. پدران و مادرانی که به ترقی و تکامل فرزندان خود و جامعه علاقه دارند، از این غریزه خدادادی بیشترین استفاده را مینمایند.
بعضی از پدران و مادران، سؤالات کودکان را یک نوع پرحرفی و فضولی میشمارند و چندان توجهی به جواب دادن ندارند. میگویند: بچه که چیزی نمیفهمد، وقتی بزرگ شد خواهد فهمید. آخر ما چگونه میتوانیم به سؤالات آنها جواب بدهیم. در برابر پرسشهای بچهها میگویند: بچه جان! این قدر حرف نزن و فضولی نکن، من چه میدانم؟ وقتی بزرگ شدی میفهمی، حالا وقت این سئوالات نیست. حوصله ندارم. این پدران و مادران، گرانبهاترین غریزه انسانی را در فرزند خویش خاموش و سرکوب میسازند و بدین وسیله، بزرگترین ضربه را به روح و روان او وارد ساخته، رشد و ترقی عقلی او را متوقف میسازند؛ اما بعدها شکایت میکنند که چرا فرزند ما به اکتشافات علمی علاقه ندارد و از حل مشکلات علمی اظهار عجز مینماید، در صورتی که خودشان باعث این کار شدهاند. اگر این غریزه درست اشباع نشد، ممکن است از مسیر حقیقی منحرف شود و بعداً به صورت تجسس و پی بردن به اسرار و رازهای مردم خودنمایی کند.
بعضی از پدران و مادران برای راضی کردن فرزندان خود، به پرسشهای آنان پاسخ میدهند، اما چندان تقیدی ندارند که جواب صحیح بدهند. آنها میخواهند بچهشان خاموش بشود، چه جواب درست بشنود چه نادرست. جواب صحیح و قابل فهم کودکان هم که بسیار دشوار است. بدین جهت برای راضی ساختن کودک، جوابی میدهند و به اصطلاح سرش را گرم میکنند، البته ممکن است کودک بدین وسیله موقتاً ساکت شود، اما غریزه کنجکاوی او نه تنها اشباع نشده و راه تکامل را نپیموده، بلکه در مسیر گمراهی و خلاف واقع قرار گرفته است و وقتی بزرگ شد و واقع را کشف کرد، به پدر و مادر که او را گمراه نمودهاند بدبین خواهد شد و حتی ممکن است فردی شکاک بار بیاید و به همه کس و همه چیز بدگمان باشد.
اما پدران و مادران مسئول و متعهد، این غریزه گرانبهای خدادادی را ضایع نکرده و بیشترین بهره را از آن میبرند.
آنان وظیفه خود میداند که به پرسشهای کودکان، جواب صحیح و قابل فهم بدهند. قبلاً خودشان را آماده میسازند و مطالعه و فکر میکنند. با زبان کودکانه با آنان حرف میزنند و به سؤالاتشان خوب گوش میکنند و پاسخ میدهند. هرگز خلاف واقع نمیگویند و اگر در جایی از دادن پاسخ عاجز بودند، رسماً اظهار نادانی میکنند. آنها با این کار، هم غریزه کنجکاوی کودک را تشویق مینمایند و هم به او یاد میدهند که در موقعی که چیزی را نمیداند، از اظهار نادانی خجالت نکشد. بعضی از پدران و مادران در جواب دادن به سؤال کودکان راه افراط را میپیمایند؛ یعنی در پاسخ یک سؤال کوتاه، عمیقاً وارد جواب میشوند و هر چه در اینباره میدانند، میگویند. ولی این کار هم درست نیست، زیرا به تجربه ثابت شده که کودک حوصله پرحرفی ندارد. او فقط جواب سؤال خودش را میخواهد و از پرحرفی خسته میشود.
کودکان و نوجوانان را در تحقیق و کنجکاوی تشویق کنید و با بحث و استدلال آشنا سازید و در صورت امکان و لزوم، به آزمایش و تجربه وادار نمایید. کودک یک انسان متفکر است. فکر او را تقویت کنید تا نیروهای نهفته خود را به کار اندازد و از هوش و فکرش، استفاده کند و برای زندگی آینده آماده گردد.
حضرت علی علیهالسلام فرمودند:
«هر کس در کوچکی سؤال کند، در بزرگی جواب خواهد داد». (2)
همچنین از ایشان است که فرمودند:
«قلب کودک مانند زمین بایر است، هر چه در آن القا شود، میپذیرد». (3)
یک تجربه: شبی پدرم به خانه آمد و برای من معمایی گفت و اظهار داشت که همکارانم از حل این معما عاجز بودند. همه خوابیدند، ولی من تصمیم داشتم معما را حل کنم. تا دیرگاه فکر کردم و بالاخره به حل آن معما نایل گشتم. با ذوق و خوشحالی پدرم را از خواب بیدار کردم و جواب معما را گفتم. پدرم خوشحال شد و آفرین گفت. پدرم همیشه کارهای فکری را به من ارجاع مینمود و در این مورد تشویقم میکرد. بدین جهت در حل معماها و مسائل فکری توانا شدهام و مشکلات زندگی را با تفکر حل میکنم.
چرا فرزندتان زیاد سؤال میکند و چه باید کرد!؟
صبر و شکیبایی والدین و مربیان یکی از پاسخهای این پرسش است؛ زیرا از آغاز کودکی حس کنجکاوی شدید کودکان را تحریک میکند تا از هر چیزی سر در بیاورند. آنان پیش از آنکه به حرف زدن آشنا گشته و راه رفتن را بیاموزند، با لمس کردن اشیاء و خراب کردن آنها میخواهند از آنها اطلاع پیدا کنند و آنها را بشناسند. اگر به کودکی که به سن سه یا چهار سالگی رسیده، توجه کنید، لمس کردن و خراب نمودن را دوست دارد و کلمات «چرا و چطور» را بسیار بر زبان میراند و پرسشهای خود را از موضوعهای ساده و کم اهمیت شروع میکند؛ اما متأسفانه اطرافیان از پرسشهای مکرر او که ساده و بدیهی هستند، عصبانی میشوند، در حالی که این سؤالهای ساده برای والدین در حقیقت معماهای پیچیده کودک میباشند.
سن کودک هرچه بیشتر میشود، پرسشها رنگ بهتر و علمیتری به خود میگیرند تا اینکه در سن نوجوانی و جوانی به صورت کاملاً حرفهای درمیآیند و مجهولاتشان از نوع اختصاصی و فصلی است که باید بیجواب نمانند. بسیاری از تمایلات انسان دورهای و فصلی است؛ یعنی در موقعی شروع و در زمانی پایان مییابد. مثلاً هر بازی ابتدا و انتهایی دارد و طی حس کنجکاوی انسان و درک او پایانی ندارد و هرچه علم و سن انسان افزایش مییابد، ابهام و سؤال انسانها نیز توسعه مییابد.
نکته قابل ذکر آن است که نباید فرزندان را در برابر مجهولات بیپاسخ گذاشت. در این صورت به حس کنجکاوی و کنکاش آنان لطمه جدی خواهد خورد و سؤالها در ذهن او جمع میشود و از تحصیل بیزار شده، موجب افت تحصیلی میشود.
--------------------
1- «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»؛ سوره نحل، آیه 78.
2- «مَنْ سَأَلَ فِی صِغَرِهِ أَجَابَ فِی کِبَرِهِ»؛ غررالحکم، ص 606.
3- «إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ مَهْمَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ قَبِلَتْه»؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 66.