حال آنکه از زمانی که چهره مادری به چهره کودکش دوخته شده این سنت وجود داشته است.
قصهگویی، فنی است قدیمی، وسیع و تخصصی که به قصهگویی نقالانه، قومی، مذهبی، تماشاخانهای، کتابخانهای و مؤسسهای، و قصهگویی در اردو، زمین بازی، پارک و... میتواند تقسیم شود.
آیین و مراسم گشایش جلسه قصه، سبک، حرکات، تغییر صدا، همصدایی، تصاویر و اشیایی که همراه قصهگویی به کار میرود، و سرانجام مراسم پایان جلسه قصهگویی تنوع وسیعی در دنیای قصهگویی پدید آورده است به نحوی که برای فراگرفتن فنون آن، سالها علاقهمندان، شاگردی رسمی و غیررسمی کردهاند یا در این زمان در دورههای خصوصی یا رشته کتابداری آموزش میبینند.
بیشتر فرهنگهای جدید، قصهگو را نخست به عنوان کسی که داستان میگوید یا مینویسد و سپس همچون شخصی که مهمل میبافد، تعریف میکنند و دقیقاً تا قرن نوزدهم این واژه به معنای دوم به کار برده میشد و تعریف نخست به طور کلی برای توصیف قصهگویان شرق، کشورهای شرق مدیترانه یا آفریقای شمالی به کار میرفت.
در متون مصری، چینی، سومری باستان و سانسکریت شماری از نمونههای کهن قصهها یا قطعههای داستانی یافت میشود.
یکی از قدیمیترین گفتهها درباره قصه کودکان، گفته افلاطون در کتاب «جمهور» است. (تقریبا 400 ق.م) از این گفته برمیآید که به داستانهای قومی و افسانهها برای سرگرمی و گاه تعلیم و تربیت نگریسته میشده و بزرگسالان و کودکان از آن لذت میبردهاند.
قصهگویی، نخست توسط افراد عادی صورت میگرفت که استعداد شاعرانه کشف شده در بازی داشتند. آرام آرام این جنبه بازیگونه و نمایشی قصهگویی شاعرانه به صورت آیینهای مذهبی، حکایتهای تاریخی و مفاهیم آموزشی و مانند آن درآمد.
در هر حال نیاز به شنیدن قصه و گفتن آن از نیازهای دیگری چون: نیاز کودکانه بشر به سرگرم داشتن خود، نیاز به تبیین جهان مادی، نیاز مذهبی ذاتی به بزرگداشت یا تکریم نیروهای ماوراء الطبیعه، نیاز به مبادله تجربه با انسانهای دیگر، نیاز زیباییشناختی انسان، نظم و شکل به وسیله زبان، و از میل انسان به ضبط و ثبت اعمال یا حالات پیشینیان برای جاودانه نمودن آنها مایه گرفته است.
تعریف قصه
تعریفی که در کارگاههای قصهگویی کتابخانه های امروز زیاد مورد استفاده قرار میگیرد و تعریفی که کارشناسان فرهنگ قومی در نظر دارند،کمی متفاوت است.
شاید این تعریف، نظرات دو گروه را بهتر بیان کند:
«قصهگویی عبارت است از هنر یا حرفه نقل داستانها به شعر یا به نثر که شخصی آن را در برابر شنونده، به طور زنده اجرا و کارگردانی میکند.»
داستانهایی که نقل میشود میتواند به صورت گفتوگو، با تصویر و سایر ابزارها همراه باشد. ممکن است از منابع شفاهی، چاپی، یا ضبط مکانیکی آموخته شود و یکی از هدفهای آن سرگرمی می باشد.
اهمیت داستانگویى
- اهمیت داستانگویى در آموزش و پرورش
یکی از روشهای مؤثر برای تربیت کودک استفاده از قصه و داستان است. کودکان به قصه و داستان علاقه زیادی نشان میدهند و دلداده داستانهای شگفتانگیز هستند. همین علاقه و رغبت، زمینه را برای اثرپذیری آنها آماده میسازد.
از داستان میتوان استفادههای گوناگونی کرد. یکى از عوامل ضرورى تربیت، گفتن داستانهاى برگزیده و مناسب برای دانشآموزان است.
باید دید «داستان» و «داستانگویى» در میدان تعلیم و تربیت، چه هدفهایى را دنبال مىکند، زیرا هر فعالیت تربیتى، وقتى نتیجه مثبت خواهد داد که هدف آن روشن و آشکار باشد.
- نقش قصهگویی در پرورش تخیل کودک
به وسیله داستان میتوان قدرت تخیل را در کودک تقویت کرد.
پرورش قوه خیال در رشد خلاقیت کودک مؤثر است؛ از این رو میتوان از داستانهای خیالی و غیرواقعی که میدانی را برای جولان نیروی تخیل کودک فراهم سازد، استفاده کرد. در این مورد نیز نباید زیادهروی کرد؛ زیرا زیادهروی در این زمینه سبب خواهد شد که کودک به موجودی خیالاتی تبدیل شود؛ بنابراین، نباید در استفاده متعادل از اینگونه داستانها نگرانی به خود راه داد. از سوی دیگر موجودات خیالی وحشتناک از قبیل غول و امثال آن - که غالباً موجب ترس بچهها میشوند - نباید در داستانها مورد استفاده قرار گیرند.
داستان سبب مىشود که کودک نیروى تفکر و تخیل خود را به کار اندازد و حواسش را درباره موضوع داستان متمرکز سازد و این نیز به پرورش استعداد تفکر، تخیل و دقت او کمک مىکند.
- آموزش غیرمستقیم به کودک از طریق قصهگویی
نکته دیگر آموزندگی داستان از جهات گوناگون است. داستانگویی یکی از روشهای غیرمستقیم آموزش است که به علت غیرمستقیم بودن و نیز علاقهمندی کودکان به آن، در این دوره اهمیتی ویژه دارد. داستانهایی که در عین جذاب بودن برای بچهها، الگوهای صحیح رفتاری و ارزشهای اخلاقی را در بر داشته باشند در آموزش کودکان بسیار مؤثرند.
- شادى و لذت و سرگرمى
داستانگویى هنر زیبایى است و هر هنر، سرانجام، در هنرمند و تماشاگر یا شنونده و بیننده، شادى ایجاد مىکند.
داستانگویى نظر عالى نسبت به زندگى پاک و نشاطانگیز در افراد تولید مىکند
و عاطفه زیبادوستى کودکان را تغذیه مىکند و فرصتى است که دانشآموزان استعداد ذهنى خود را به کار مىاندازند و عقاید و نظرهاى خود را درباره رفتار و اعمال مردم اظهار مىکنند.
داستان، بستگى میان معلم و دانشآموزان را بیشتر و بهتر مىکند و علاقه ایشان را به معلم و مدرسه افزایش مىدهد و بدین ترتیب، اساس آموزش، مهر و محبت مىشود نه ترس. چه بسا ممکن است داستانگویى، کودکان کمرو را تحریک کند و آنان را مردان و زنان مشهور جهان گرداند.
روانشناسى و تجارب تربیتى ثابت کردهاند که چگونگى صرف اوقات بیکارى و فراغت از جمله عوامل بسیار مهم و مؤثر در سلامت فرد است و استفاده از آن، خود فنى شمرده مىشود. از این رو، مىتوان اوقات فراغت دانشآموزان را با گفتن داستانهاى مفید و مناسب پر کرد و به تربیت غیرمستقیم آنهایشان پرداخت.
- تهذیب اخلاق
داستان، سجایا و خصایل پسندیده را در کودک پرورش مىدهد و او را به حسن سلوک، پاکدامنى، صداقت و اخلاص ترغیب مىکند که این خود بهترین روش غیرمستقیم براى تکوین اخلاق صحیح و عالى مىباشد.
- تهذیب ذهنى
داستان، دانشآموزان را به عادت بر دقت ارادى و دنبال کردن یک سلسله حوادث مربوط به هم، که به یک نتیجه منجر مىشوند، کمک مىکند.
قالبى است که بیشتر حقایق علمى در آن ریخته مىشوند و ادراک و فهم آنها براى دانشآموزان آسان مىشود.
در داستانگویى، میدان وسیعى براى مطالعه و گسترش زبان و یادگیرى الفاظ و عبارتهاى متعدد و گوناگون وجود دارد و بدان وسیله مىتوان خردسالان را به محبت و علاقه به مطالعه متمایل ساخت.
همچنین قصه گویی خیال کودکان را گسترش مىدهد و موجب تهذیب آن و هوشیارى ایشان مىشود و از بهترین وسایل توضیح درس می باشد.
- گسترش تجارب و اطلاعات
گاهى داستانها به مسائل و موضوعهاى علمى مربوط مىشوند و این نوع داستانها موجب افزایش و گسترش تجارب کودکان مىشود و نیاز و میل کنجکاوى ایشان را ارضا مىکند.
- آشنایى با مشکلات و مسائل زندگى
اگر موضوع داستان از محیط زندگى کودک گرفته شود، او را با مسائل واقعى آن آشنا مىسازد و در ضمن، راه حلهاى مناسب را به زبان خود کودک به او بیان مىکند. همچنین، هدفهاى زندگى را براى او روشن مىکند.
- بیان ارزش دانایى و زیان نادانى
داستان، ارزش دانایى و زیانهاى نادانى را غیرمستقیم براى کودک روشن مىسازد و او را به افزایش معلومات و دورى از نادانى تشویق مىکند.
- پرورش ارزشهاى اخلاقى
داستان، ارزشهاى اخلاقى کودک را پرورش مىدهد و او را به صفات نیک از قبیل: خوددارى، عزت نفس، شجاعت، شهامت، جرأت، ایمان، رقت قلب، همدردى، صراحت لهجه و دیگر اوصاف پسندیده انسانى متصف مىکند.
- تربیت نیروى بیان و تکلم
چون کودک علاقهمند و مجبور خواهد شد خودش داستانى گفته یا داستان شنیده را بازگویى کند بنابراین، از لحاظ قدرت تعبیر و بیان افکار، قوى و آزموده خواهد شد.
- تربیت ذوق هنرى
علاوه بر فواید مذکور، داستان، ذوق هنرى کودک را نیز برمىانگیزد و پرورش مىدهد، چون گاهى مجبور خواهد شد داستان را به صورت اشکال و نقاشىها بیان کند یا از تصویرهاى داده شده داستانى بسازد.
پس والدینها و مربیان باید داستان و داستانگویى را یکى از ضرورىترین وسایل آموزش و پرورش خود قرار دهند و این اصل را فراموش نکنند که آنچه ضمن داستان مىتوان به کودک یاد داد یا تلقین کرد به مراتب بیشتر و مؤثرتر از آنهایى است که در کتابهاى درسى و یا پند و اندرزهاى بزرگسالان وجود دارد.
- ارزش آموزشى داستان
آموزش و پرورش جدید به استفاده از وسایل توضیح در تدریس، بیشتر اهمیت مىدهد. زیرا این اصل در روانشناسى یادگیرى، ثابت و محقق شده است که دو حس بینایى و شنوایى هر اندازه در یادگیرى یک امر بیشتر همکارى کنند، یادگیرى آن به همان میزان آسانتر و بهتر خواهد بود. از این رو، در تدریس هر ماده و موضوع، معلم باید تا آنجایى که ممکن است از وسایل سمعى و بصرى استفاده کند و در ضمن، این نکته را نیز فراموش نکند که استفاده از وسایل سمعى و بصرى، همان طورى که از نامشان معلوم است، وسیله است نه هدف. یعنى باید بتدریج دانشآموزان قادر شوند که براى فهمیدن و یادگیرى مسائل، کمتر به وسایل توضیح نیازمند باشند.
از جمله بهترین وسایل توضیح و شرح دروس، داستان گفتن است که فواید آن را در «تدریس» مىتوان چنین خلاصه کرد:
الف. به تثبیت و افزایش معلومات دانشآموزان کمک مىکند، زیرا درسى که از روى کتاب گفته مىشود ناچار بسیار محدود خواهد بود، ولى داستانى که درباره آن گفته مىشود، مسلماً اطلاعات زیاد و گوناگونى را شامل خواهد شد و کودکان با میل و رغبت آنها را یاد خواهند گرفت.
ب. با طبیعت کودک همراه است و ماده و موضوع درس را براى او جالب و مرغوب مىکند و موجب تحریک امیال طبیعى و عواطف دانشآموزان مىشود.
پ. درس و مدرسه را برای کودکان جذاب مىکند.
ت. بستگى میان معلم و دانشآموزان را بیشتر مىکند و آموزش را با مهر و محبت متقابل میان آنها توأم مىسازد.
از آنچه گذشت اهمیت و ارزش داستان و داستانگویى در تربیت کودک واضح و روشن می شود، به این معناکه اولیاى آموزش و پرورش همان اندازه که به دروس رسمى دبستان توجه مىکنند و برنامههایى مىنویسند، به همان میزان بلکه بیشتر باید به مسأله «داستان و داستانگویى» در کودکستان و دبستان دقت و توجه کنند. باید ساعتهایى براى قصه گویی در برنامه فعالیتهاى تربیتى کودکستان و دبستان منظور کنند، اگر چه معلم نباید به این ساعتها مقید باشد و هر وقت صلاح دید به داستانگویى بپردازد. چنانکه در درس تعلیمات دینى، مىتوان داستانهاى دینى به کودکان گفت و در درس روخوانى نیز کودکان داستانهایى را مىخوانند، اگر چه کوتاه باشد. همچنین داستانگویى تنها به درس ادبیات یا تعلیمات دینى منحصرنیست، بلکه در سایر درسها نیز مىتوان از داستانگویى کمک گرفت. چنانکه در درسهاى مربوط به کارهاى دستى، معلم داستانى را مىگوید و از دانشآموزان مىخواهد که به وسیله رسم یا کارهاى دستى آن داستان را تعبیر و مجسم کنند.