کودکان از حدود 1 تا 4 سالگى از مرحلهاى عبور مىکنند که مربیان هنر آن را مرحله خط خطى کردن مىنامند. آنها از خط خطى کردن لذت بسیار زیادى مىبرند و حمایت همراه با شور و اشتیاق والدین علاقهمند برایشان بسیار مفید است. این که خط خطى کردن را کم ارزش مىدانیم، نشان مىدهد که علاقه به دانش را در وجود کودک رد مىکنیم.
خط خطى کردن تمام حرکات دست و بازو را که لازمه نوشتن در سالهاى بعد است، در برمىگیرد و فعالیتى ضرورى براى همه بچههاست. با وجود آن که بیشتر والدین چیزى از خط خطیهاى کودکان نمىفهمند، اما این فعالیت، کارى بىمعنا نیست. عمل حرکتى که طى خط خطى کردن صورت مىگیرد، مانند یادگیرى بچهها در مرحله رشد زبانى است.
زبان و رشد اجتماعى از طریق حرکات منظم بدن شکل مىگیرند.
مفهوم گرد را مستقیماً به کودک توضیح ندهید بلکه با بازیهاى حلقهدار، گرفتن توپ، خوردن سیب برایش به تصویر بکشید.
خط خطى کردن عملى هدفمند براى بچههاست و فرآیند رشد را نشان مىدهد. والدین و معلمانى که سعى مىکنند در این مرحله به کودک بیاموزند که چگونه یک سیب یا یک صورت را طراحى کند، ناامنى و نگرانى را به کودک ارزانى مىدارند. در تجربه کودکان زیر چهار سال ضرورتى ندارد که علائم روى ورق کاغذ با اشیاى واقعى ارتباط داشته باشد. کودک در این زمان به راحتى مىتواند در مورد نقاشیها و عکسهاى کتابها و مجلات قصههایى «بخواند» اما مدتها طول مىکشد تا بتواند آنها را به همان صورت «بنویسد». بچهها هنر را از طریق نوشتن نمىآموزند. باید به کودک نشان دهیم که هر حرف الفبا به چه شکلى است و چه معنایى دارد و به او بیاموزیم که چگونه آن را بنویسد. همان کودک به صورتى مستقل هر یک از شکلهاى خط خطیها را که بعدها به حروف تبدیل مىشود، اختراع مىکند و پس از مدت کوتاهى بدون آن که به او نشان دهیم، کشف مىکند که چگونه اشیاى واقعگرایانهاى را طراحى کند. در واقع «آموزش» دیدن شبیه مداخله و ممانعت از توانایى یادگیرى کودک است. توصیه مىشود در حدود یک سالگى، به کودکتان مداد بدهید.
اولین بارى که مدادى به کودک مىدهید آن را مستقیماً به دهانش مىبرد. مدادهاى غیر سمى بدون روکش برایش تهیه کنید. دلیلى وجود ندارد که مانع این مکاشفه اولیه شوید. اولین بارى که مدادى را به کودک مىدهید، با کشیدن خطخطیهاى سریع روى یک تکه کاغذ کاربرد آن را به او نشان دهید و سپس کاغذ خود را بردارید تا آن را نبیند و از روى کار شما کپى نکند.
اولین خطخطیها مىتواند اتفاقى باشد. سپس ارتباط ذهنى ایجاد مىشود و کودک متوجه مىگردد که حرکات دست او این خطوط را روى کاغذ ایجاد مىکند. در این زمان علاقه به خط خطى کردن به وجود مىآید. در مراحل اولیه خط خطى کردن گستره توجه کودک بسیار محدود است و مکرراً خط مىکشد؛ در حالى که توجهش به جایى دیگر معطوف است. معمولاً این خطوط به جلو و عقب و بالا و پایین کشیده مىشوند و بیشتر با حرکات شانه ایجاد مىشود نه با حرکات دستها. همراه با رشد کودک، هماهنگى بیشترى ایجاد مىگردد و گستره توجهش بیشتر مىشود. سپس خطخطیها شامل خطوط دایرهاى مىشود و کمکم تمام شکلهایى را که در خطخطیهاى «الفبا» وجود دارد، تجربه مىکند. طراحى بالا نمونهاى از خطخطیهاى اولیه یک کودک است.
اولین خطخطیها را باید به اندازه اولین گامها تحسین و تشویق کرد. این دو موفقیت رو به رشد تقریبا در یک زمان رخ مىدهند و هر دو نشانه رشد و توانایى جدیدى هستند. واکنش مثبت شما نسبت به هنر فرزندتان، در ایجاد تصویرى سالم و همراه با اعتمادبهنفس از خودش به او کمک مىکند و بر عزت نفس او مىافزاید. از آنجا که شما این اثر را مىپذیرید، او آزادانه و به طور طبیعى پیشرفت مىکند. تعاریف مبهمى مانند «خیلى قشنگ است» و «من نقاشى تو را خیلى دوست دارم» قضاوت ارزشهاست که به پیشرفت و رشد کودک کمکى نمىکند. در واقع کودکان اغلب مکاشفه خود را متوقف مىکنند تا در حد امکان نقاشیهایى بکشند که مورد تحسین والدینشان باشد. انتقاد، تصحیح و جهت دادن به فعالیتهاى هنرى تلاشهاى کودک را بىثمر مىکنند و در واقع باعث مىشوند کودک از هنر لذت نبرد. بسیارى از افراد در این زمان با افتخار به فرزندانشان مىآموزند که نام خود را بنویسند و بچهها خط خطى کردن را رها مىکنند تا این حرکات را بارها و بارها تکرار کنند. این کار یعنى معلول کردن رشد کودک و شبیه به سنت چینىهاست که پاى بچهها را مىبندند. این کار به نظر زیباست و از نظر اجتماعى پذیرفته شده، اما به هر حال نوعى فلج کردن است.
روانشناسان در کتاب روانشناسى هنر کودکان اولین شکلهایى را که کودک با آنها تلاشهاى هنرى خود را آغاز مىکند به بیست شکل اصلى تقسیم مىکنند. اگر به این شکلها نگاه کنید، متوجه خواهید شد که با ترکیب آنها و خطوط به حالتهاى مختلف حروف الفبا درست مىشوند.
یک روانشناس کودک، هزاران خط خطى کودکان را جمعآورى و مورد مطالعه قرار داده است. کودکان از یک تا دو سالگى به طور اتفاقى خط خطى مىکنند. سپس به مرور، با تجربه کردن بر ایجاد ترکیبهاى مختلفى با استفاده از خطخطیها متمرکز مىشوند.
تمام الفباهاى دنیا از شکلهایى که کودکان با خطخطیهاى خود مىکشند، درست مىشود.
در سه سالگى، پس از حدود دو سال خط خطى کردن، کودک کمکم به شباهتهاى خطخطیهایش با اشیایى که مىشناسد، توجه مىکند و آنها را نامگذارى مىنماید. کودک هنوز قصد ندارد چیز خاصى بکشد، اما پس از کشیدن شکلهاى مختلف متوجه مىشود که آنها ویژگیهاى مشترکى با اشیاى واقعى دارند. از آنجا که اشیاى گوناگونى ممکن است شباهتهایى با یک شکل خاص داشته باشند، امکان دارد هر بار که کودک به آن نقاشى نگاه مىکند نام جدیدى به آن بدهد یا داستان متفاوتى درباره آن بگوید. پس فایدهاى ندارد داستان او را به خاطر بسپارید. بسیارى از والدین نامى را که کودک به نقاشى مىدهد یا داستانى را که در مورد آن مىگوید روى نقاشى مىنویسند، اما این کار مداخلهاى غیر ضرورى در کار کودک است و ترکیب کار کودک را به هم مىزند. علاوه بر این، والدین با این کار مانع از آن مىشوند که کودک در دفعات بعدى نام یا داستان تصویرى را که خلق کرده است، تغییر دهد. نوشته روى نقاشى ممکن است به عنوان تأیید داستان اولیه تصور شود. این امر به توصیف تصویر پایان مىبخشد و مانع از انعطافپذیرى و سیال بودن فکر مىشود که باید در این مرحله از رشد به طور طبیعى جریان داشته باشد.
بهترین کار این است که ویژگیهایى که آن تصویر را شبیه چیز دیگرى مىکند به زبان بیاورید. مثلاً تصویرى که امروز آن را جادهاى بسیار طولانى توصیف مىکنید، ممکن است فردا به صورت قطار طول و درازى درآید.
کودک متوجه مىشود که خطى که کشیده است مانند یک جاده، یک قطار یا بسیارى از چیزهاى دیگر، بلند است. این ارتباط ذهنى بسیار اهمیت دارد. این گونه استفاده از خطوط و شکلها به عنوان سمبلى براى چیزهاى دیگر، مانند پلى براى شناخت و ایجاد نشانههایى است که در خواندن و نوشتن به کار مىرود. به همین دلیل منطقى، هر چه کودک در رابطه با خلق هنر تجربه بیشترى داشته باشد، بعدها خواندن و نوشتن را، راحتتر خواهد آموخت. افرادى که بچهها را از سنین بسیار پایین به خواندن مجبور مىکنند، فرصت این فعالیت بسیار مهم پیش از خواندن را از آنها مىگیرند. در نتیجه به جاى آن که خواندن براى کودک آسانتر شود، مشکلتر مىگردد.
اگر اجازه دهیم کودک آزادانه خطخطیها را تجربه کند، در اواسط سه سالگى به کشف مهمى دست مىیابد. با اتصال دو سر یک خط یک شکل پدید مىآید. حالا خطخطیها یک نقطه شروع و یک نقطه پایان دارند و شکلهاى خاصى را در برمىگیرند. پیشروى از خط به سوى ایجاد شکلهاى گرد یا بیضى گام بسیار بزرگى است. کودک مکرراً شکلهاى جدیدى را ارائه مىکند و پس از مدت کوتاهى این شکلها به اشیاى واقعگرایانهاى تبدیل مىشود. با افزودن دو نقطه به این شکلها یک صورت و با قرار دادن شعاعهایى در درون آن، یک چرخ، گل یا خورشید به دست مىآید. اگر کودک را تشویق کنید که به طور آزادانه رشد کند، یکى از شکلهایى که کودک تجربه مىکند، سمبلى از دنیاى هستى است که معمولاً به شکل یک دایره یا مربع با یک نقطه مرکزى و خطوط شعاع آن است.
پس از آن که کودک در خطوط مهارت مىیابد، توقع مىرود که شکلهایى را با این مختصات بکشد.
دایره: سنین 5 / 2 تا 5 / 3 سال
مربع: سنین 5 / 4 تا 5 / 5 سال
مثلث: سنین 5 / 5 تا 5 / 6 سال
لوزى: سنین 5 / 6 تا 5 / 7 سال
کپى کردن از روى آثار بزرگسالان یا طرحهایى که باید داخل آن رنگ شود، طبیعت کودک را تغییر نمىدهد. مجبور کردن کودکان به انجام کارهایى که هنوز آمادگى آن را ندارند در زمینههاى دیگر به او لطمه مىزند، به ویژه به اعتمادبهنفس او خدشه وارد مىکند. کرایولا کرایون چنین مىگوید: «خلاقیت بچهها هنگامى تقویت مىشود که آنها بتوانند آثار هنرى بکرى خلق کنند. وقتى آنها بدون فکر کردن تصاویر آماده را رنگ مىکنند. ریشه این خلاقیت خشکیده و توانایى هنرى کودکان تضعیف مىشود.»
«مندالا» معمولاً یک دایره یا بیضى است که خطوطى به صورت متقاطع آن را قطع کردهاند. وقتى اجازه مىدهیم رشد طبیعى هنرى بدون مداخله زیاد و تأثیرات نامناسب بیرونى شکل گیرد، در حدود چهار سالگى یعنى در نقطه عطف هنر کودکان، انواع مندالاها، پس از تجربیات خطخطیها و قبل از طراحیهاى نمادین شکل مىگیرند. مندالاها به شکلهاى مختلف هستند و گاهى والدین نمىتوانند آنها را در میان خطخطیها بیابند. درست همانطور که همه بچهها با وجود برخى شباهتهاى خاص، کاملاً از یکدیگر متفاوت هستند، طراحیهایشان نیز به همین گونهاند. ممکن است مندالا آنطور که توقع مىرود همیشه به صورت شکل مشخصى نباشد. تمام ویژگیهاى منحصر به فرد جستجوى فردى کودک را مىتوان از طریق این شکلها و فرمها دریافت. با آن که این شکلها بسیار متفاوت هستند، اما شکل اصلى آنها همچنان به یک صورت است.
این شکلها ممکن است الزاماً کاملاً به شکل مندالا نباشند، اما به دلیل وجود تکرار خطوط به نظر قرینه مىآیند و حس نظم را منتقل مىکنند.
به راحتى مىتوان تحول شکلهاى مندالا را به صورت شکل انسان ردیابى کرد. نقطههایى که در مرحله خط خطى آموخته شده بودند، براى چشمها کافى هستند و خطوط شعاع مانند به دست، پا، انگشت، دندان، مو و مژه تبدیل مىشوند.
بزرگترها اغلب در مورد بدن این شکلها متعجب هستند و با صحبت در مورد شکم، سینه و ناف، به کودک «کمک» مىکنند. کودک از دو سال پیش مىداند که نافش کجا قرار دارد و نیازى به یادآورى ندارد. این دایره واقعاً سمبلى است که بیانگر یک انسان کامل است و مستقیماً از مندالا اقتباس شده که آن هم از خطخطیها گرفته شده است. کودکى که به این شکل خودآموخته یاد گرفته که شکل یک انسان را بکشد، این توانایى را براى همیشه حفظ مىکند و احتمالاً به جستجوهاى هنرى خود ادامه مىدهد. کودکى که در این سن، شکل انسان را به صورتى کشیده که بزرگترها برنامهریزى کردهاند، چیزى غیر از یک تجربه نیاموخته است. این درسهاى ساختگى براى «آموزش» چیزهایى مانند آناتومى انسان و ساختار چهره به بچهها، کاملاً اشتباه است. هنر به عنوان وسیلهاى براى بالا بردن آگاهى، براى یک کودک پیش دبستانى، مانند یک کودک هفت ساله نیست. تحمیل کردن موضوع به یک کودک زیر هفت سال نتیجه عکس مىدهد. مطرح کردن موضوعى از هنر که خودتان آن را ترجیح مىدهید، به هیچ عنوان مفید نیست.
طراحیهایى که طى این دوره از رشد هنرى کودک کشیده مىشوند اغلب بچه وزغ (نوزاد قورباغه) نامیده مىشوند زیرا به شکل این موجود هستند. حتى این عبارت نیز بیانگر درک نادرست از هنر بچههاى کوچک است. ظاهراً بزرگترها همیشه باید نامى براى طراحیها بگذارند، گاهى این کار نادرست است و منظور کودک آن چیزى نیست که بزرگترها مىگویند. بعدها وقتى طراحى واقعگرایانه آغاز مىشود، مندالا به شکل پنجره، خورشید، چرخ و عنکبوت درمىآید.
مندالاى خورشید مانند، نمونه اولیه شکلها و الگوهاى مختلفى است که بچهها ضمن تلاش براى کسب مهارت در طراحى، مىکشند. پس از شکلهاى مندالا، اولین تلاشهاى واقعگرایانه صورت مىگیرد که معمولاً در حدود چهار سالگى رخ مىدهد. اغلب بچهها پس از تمام کردن یک طراحى آن را خورشید یا چرخ مىنامند. در طراحیهاى بعدى، این شکلها زمانى که در قسمت بالاى تصویر قرار مىگیرند، خورشید نامیده مىشوند؛ گرچه دیگر شکلها رها شده یا شبیهسازى شدهاند. با عبور کودک از مرحله خط خطى، شکلهاى مندالا سالها در نقاشى او به چشم مىخورند و گاهى تا نوجوانى نیز در آثارش دیده مىشوند. علت این امر ممکن است این باشد که بزرگترها با شتاب و نگرانى این شکلها را خورشید نامیدهاند. این نامگذارى یا مهر تأیید والدین به منزله آن است که این فرم به دیگر شکلهایى که توجهى به آنها نشده و در جهت «رشد» آنها تشویقى صورت نگرفته، ترجیح داده شده است.
این نقطه در شکلگیرى خط خطیها، براى رشد طبیعى بسیار حیاتى است. از سوى دیگر، عجله در روند کار یا «آموزش» چگونگى بازنمایى واقعگرایانه اشیاء به کودک نیز به همان اندازه مخرب است. ظرفیت کشف مندالا در درون هر کودک قرار دارد و بر اساس نیاز او به بازنمایى انسانها و اشیا به صورت واقعگرایانه است.
مربیان و روانشناسان هنر نظریههاى مختلفى براى توضیح معناى روانشناختى فرم مندالا که کودکان مىکشند، دارند. لازم نیست در مورد انواع مغایر نظریههاى هنر که مربیان هنر در مورد معنا و ریشه هر خط خطى ابراز مىکنند، مطالعه کنیم. هر کودک سالمى این کار را مانند راه رفتن انجام مىدهد. قطعاً انجام ندادن این کار به معنى وجود مشکل نیست. سؤال این است که «والدین چگونه مىتوانند این مانع را بشناسند و در مورد آن به کودک کمک کنند؟» پاسخ این است: تا جایى که براى انجام فعالیتهاى هنرى، فرصت و مکان مناسب در اختیار کودک قرار دهیم و او را تشویق و تحسین کنیم. نکته کلیدى این است که «آموزش ندهید»؛ تنها بگذارید فرزندانتان بیاموزند.
هر چه والدین در مورد هنر اطلاعات بیشترى دارند یا تصور مىکنند که از آن آگاهى دارند، احتمالاً صدمه بیشترى مىزنند. آنها ایدههاى خاص خود را دارند و قواعدى را به صورت دائمى و ثابت در مورد نحوه نقاشى کردن و خلق آثار به بچهها تحمیل مىکنند.
در خط خطى کردن که مندالا بخشى از آن است، کودک از خطوط بهره مىگیرد. این خطوط به صورت آزادانه شروع مىشود و سپس به استفاده از شکلهاى تکرارى و الگوها به صورت ناخودآگاه و بعدها، به کارگیرى شکلهاى بسته منجر مىگردد. اگر براى جشنها و مراسم به کودکان بقبولانیم که «عکس» بهتر از طراحى است - که آنها شدیداً نیاز دارند اجرا کنند - ممکن است باعث شود هنر را رها کنند. در واقع بیشتر بچهها به این دلیل هنر را رها مىکنند که به آنها اجازه پیشرفت آزادانه داده نمىشود. وقتى بچهها مفاهیم والدین را مىپذیرند که نقاشى باید زیبا باشد و زیبا یعنى واقعگرایانه؛ در حقیقت جستجوى فردى براى درک جهان از طریق هنر پایان مىیابد. خط خطى مىتواند بیانگر رشد فیزیکى کودک و راهى براى تخلیه عاطفى او باشد.
خط خطى کردن یک فعالیت حرکتى است. ابتدا حرکات بدن رضایتى را در فرد ایجاد مىکند و سپس کنترل بصرى خطوط و در نهایت رابطه این خطوط با دنیاى خارج چنین رضایتى را به وجود مىآورد.
همچنین خط خطى کردن بیانگر شخصیت کودک است. کودک ترسو خط خطیهایى کمرنگ و همراه با ترس و لرز مىکشد اما خط خطیهاى کودکان اجتماعى و خونگرم پررنگ و پرهیجان است. کودک بدون تردید نسبت به مواد هنرى همان نگرشى را دارد که نسبت به زندگى دارد. بچهها در این سن وقتى نقاشى یا طراحى مىکنند، قصد بیان احساسات خود را از طریق هنر ندارند، اما به طور ناخودآگاه دقیقاً همین کار را انجام مىدهند. با تماشاى کودکى که در حال نقاشى کردن است و همین طور با نگاه کردن به اثرى که خلق کرده، مطالب زیادى در مورد او خواهید آموخت. دو کودک که در یک مرحله از رشد قرار دارند، با مواد شبیه به هم، نقاشیهاى کاملاً متفاوتى خواهند کشید. یک مربى بسیار دقیق کودکستان مىگفت پس از آن که با شاگردانش آشنایى پیدا کرد، همیشه بدون توجه به نامهاى شاگردانش که روى برگه نوشته مىشد، مىتوانست تشخیص دهد چه کسى کدام نقاشى را کشیده است؛ زیرا دو اثر کاملاً متفاوت خلق مىشود.
خط خطى نوعى بازنمایى دقیق رشد فکرى نیز به شمار مىآید. کودک پنج یا شش سالهاى که هنوز خط خطى مىکند باید قبل از این که بتواند بخواند و بنویسد، این مرحله را به پایان برساند. تحمیل یا تشویق کودک به جهش از این مرحله مهم از طریق طراحیهاى واقعگرایانه، یادگیرى او را کند مىکند و از آن مهمتر، به او صدمه عاطفى مىزند. کودکى با ضریب هوشى متوسط باید بتواند حتى پس از آن که نقاشى واقعگرایانه را شروع کرد، به راحتى به مرحله خط خطى باز گردد. بیشتر بچهها تا پنج یا شش سالگى خط خطى را به کلى رها نمىکنند. در مدارسى که هنر را حذف مىکنند، شاگردان در خواندن مشکل دارند. در مدارسى که هنر به رنگآمیزى نقاشیهایى تبدیل مىشود که بزرگسالان کشیدهاند و کودک باید آنها را به صورتى تمیز و با حرکت جلو و عقب دست رنگ کند، شاگردان با مشکلاتى در زمینه خواندن مواجه مىشوند. نمرات پایین روخوانى باعث مىشود این مدارس برنامههاى هنرى را حذف کنند و زمان و پول بیشترى را صرف خواندن نمایند. این راهحل نه تنها مشکل را حل نمىکند بلکه آن را پیچیدهتر مىسازد. مربیان، معمولاً خط خطى را پیش درآمد مهمى براى روخوانى مىدانند.
خط خطى یکى از مهمترین فعالیتهاى فرزند شماست. مداخله کردن در این روند طبیعى از طریق «واداشتن» کودک به طراحى واقعگرایانه یا تنبیه کودکى که روى سطوح غیر قابل قبول نقاشى کرده است ممکن است پیامدهاى جدى در بر داشته باشد. یکى از نشانههاى وجود این مشکل تکرار مداوم یک شکل است. این امر نشانهاى از خودآگاهى درباره هنر و حس بىاعتمادى درباره تواناییهاى فردى کودک است. این مسئله بیشتر براى کودکانى اتفاق مىافتد که به آنها «آموختهاند» چگونه تصویرى را بکشند یا حروفى را بنویسند و آنهایى که با تماشاى طراحى کردن بزرگترها «سرگرم» شدهاند. بالاترین خیانتى که به رشد فرزندانمان مىکنیم این است که او باید هر چه سریعتر بتواند کلمات را بخواند. خواندن ابتدایى و طراحى واقعگرایانه قطعاً دست یافتنى است، اما معمولاً به قیمت توقف رشد دیگر جنبههاى زندگى کودک به دست مىآید. کودکى که خط خطى را رها مىکند ممکن است در آموزش نوشتن مشکل داشته باشد و قطعاً هنر را به عنوان وسیله بیان حس فردى رها خواهد کرد. چنین نشانههایى را نباید در کودکان کم اهمیت دانست، زیرا خط خطى مىتواند بر رشد زبان و بعدها بر تواناییهاى خواندن و نوشتن تأثیر بگذارد. اگر کودکى که کمتر از سه سال دارد، در خط خطیهاى کوچک و خودآگاهانهاش حرکات خاصى مانند دایره را تکرار مىکند، احتمالاً اعتمادبهنفس خود را به توانایى طراحى از دست داده است. پدر یا مادر باید به تفاوتهاى طراحیهاى کودک در خانه و بیرون از خانه یا در حضور دیگران توجه کند. احتمالاً پدربزرگ یا مادربزرگ خیرخواه، پرستار کودک یا مربى مهد به صورتى ناشیانه به کودک «مىآموزد» که با الگوهاى بزرگترها یا طراحیهایى که داخل آنها باید رنگ شوند، چگونه طراحى کند یا بنویسد. وجود چنین تفاوتهایى بیانگر مانعى جدى در یادگیرى است و ممکن است تا مدتها اعتمادبهنفس کودک را دچار مشکل کند. طراحیهاى کوچک خود آگاهانه در آثار کودکان هجده ماهه نیز دیده مىشود. این امر همیشه نشاندهنده جهت دادن بزرگسالان به فعالیت هنرى کودکان و حتى بازیهاى آنهاست. این امر یعنى شخصى براى کودک نقاشى کرده یا به کودک «آموخته» که چگونه طراحى کند. تشویق بچهها به نوشتن از سنین بسیار پایین نیز چنین تأثیرى دارد. کودک با تکرار یک چیز خاص احساس امنیت مىکند، اما این حس غیر واقعى امنیت مانع از یادگیرى بیشتر و رشد شخصیت کودک مىشود و نشان مىدهد که این کودک به کمک نیاز دارد و باید نحوه مراقبت و نظارت بر او تغییر کند.
همه مربیان هنر معتقدند که واکنش والدین به کار کودک یکى از مهمترین عوامل در حس کودک نسبت به کار خود است. بنابراین، بهتر است از کودک نپرسید «این چیست؟» بهترین کار این است که بر روند فعالیت او متمرکز شوید، نه بر شباهت کار به اشیایى که در اطراف وجود دارد. مىتوانید آنچه را کودک انجام مىدهد به این صورت توصیف کنید: «مىبینم که دارى تمام سطح کاغذ را با خطوطى مىپوشانى»، «واقعاً جدى کار مىکنى» یا «تمام قسمتهاى دست و بازوى تو بالا و پایین مىرود و خطها هم همین طور روى کاغذ بالا و پایین مىروند.»
مىتوانید نحوه استفاده از یک وسیله را توصیف کنید.
مثلاً: «وقتى با کناره مداد شمعى روى کاغذ مىکشى، خطى به پهناى مداد شمعى کشیده مىشود!»
مىتوانید توجه خود را به خطوط معطوف کنید. با اشاره به یک خط مىتوانید بگویید: «تو یک خط زیگزاک کشیدى.»
مىتوانید تأثیر فشار دست او را خاطر نشان کنید، مانند: «ببین، چهقدر سخت با مداد شمعى فشار مىدهى. این کار باعث مىشود نقاشىات خیلى تیره شود.»
مىتوانید به دایره لغات هنرى فرزندتان به این صورت کمک کنید: «نگاه کن! یک خط مورب!»
استفاده از رنگ، زمینه دیگرى است که مىتوانید در مورد آن نظر بدهید: «مقدار زیادى رنگ آبى و فقط کمى رنگ قرمز استفاده کردى.»
مقایسه یک کار با کار دیگر نیز مفید است: «آن رنگ قرمز روى کاغذ قرمز به سختى دیده مىشود. اما روى کاغذ سفید کاملاً مشخص و واضح است.»
وقتى سعى مىکنید عبارات مناسبى به کار ببرید، به خاطر داشته باشید که شما تنها با توصیف یک کار یا یک تصویر، کار بسیار مفیدى انجام مىدهید زیرا کودک را از علل و معلولهاى کارهایش آگاه مىکنید و با افزودن به دایره لغات کودک محرک رشد زبانى او مىشوید. علاقه و تحسین شما دو کمک مهم به هنر کودک است. وقتى این نظرات را مىدهید، سطح رشد کودک را در نظر بگیرید. گفتن این جمله که «آن شبیه یک خانه است» شاید براى کودک هفت ساله مناسب باشد، اما براى یک کودک سه ساله (حتى اگر از نظر شما شبیه به یک خانه باشد) مناسب نیست. وقتى سعى مىکنید نظراتى در مورد کار کودک بدهید به این زمینهها توجه کنید:
1. حرکات کودک چه تأثیرى بر نقاشى دارد؛
2. چه رنگى به کار رفته است؛
3. نوع خطى که به کار رفته است؛
4. این کار با آثار قبلى چه فرقى دارد؛
5. نحوه استفاده از یک وسیله هنرى؛
6. فشار دست بر روى یک ابزار؛
7. احساس کودک در هنگام کار.
نظرات مفید، عبارات خاصى را به اثر کودک نسبت مىدهد و تلاشهایش را باارزش مىنمایاند. به عنوان مثال:
- «نگاه کن! تو هم خطوط صاف کشیدى و هم خطوط منحنى.»
- «بعضى از خطهایت آن قدر بلند هستند که از کاغذ بیرون زدهاند.»
- «اینجا یک خط چاق کنار یک خط لاغر است.»
- «حتماً براى کشیدن چنین خط تیرهاى، مدادت را خیلى فشار دادهاى.»
- «آن شکل سیاه به شکل آبى چسبیده است.»
به یاد داشته باشید که براى آن که هنرى خوب باشد یا تجربه مهمى براى کودک ایجاد کند، الزاماً نباید «زیبا» باشد. بنابراین عبارات تشویقى نباید به «خیلى قشنگ!» محدود شود.
چنین عباراتى را در مورد هنر کودک به کار نبرید:
- «آن چیست؟»
- «آن را آن طور انجام نده. این طورى بکش.»
- «چرا کارى را که برادرت مىکند، انجام نمىدهى.»
- «یک نقاشى براى مامان بکش.»
- «اى پسر بازیگوش! روى دیوارها نقاشى نکن.»
اولین خطخطیها را باید اولین کاربرد یک وسیله ارتباطى توسط کودک در نظر گرفت که بسیار مهم است. اگر طراحى فرزندتان تا زمانى که چیزى را در آن تشخیص دهید (مانند یک صورت یا یک خانه) شما را هیجانزده نکند، ارزش حداقل دو سال کار سخت طراحى کودک را نفى مىکنید.
خط خطى کردن یک روند طولانى یادگیرى است و فرزندتان به همان اندازه که هنگام آموختن راه رفتن یا حرف زدن به تحسین و تشویق شما نیاز داشته است، در این راه نیز به تشویق و تحسین شما احتیاج دارد. وقتى کودکمان اولین قدم نامتعادل خود را بر مىدارد و سپس زمین مىخورد، غرق شادى مىشویم، زیرا مىدانیم به زودى این گامها به نوعى راه رفتن هماهنگ تبدیل مىشود. اولین بار که کودک کلمه «ماما» را به زبان مىآورد، براى گوشهاى ما آهنگى زیباست و به سرعت تبدیل به دایره لغات کاملى مىشود. به همین ترتیب نیز اولین خطخطیها خیلى زود به طراحیهایى تبدیل مىشوند که با ذائقه شما مناسب باشد و پس از آن تبدیل به حروف و کلمات مىگردند.
متأسفانه خط خطى کردن کاملاً بىارزش شمرده مىشود. حتى مربیان نیز براى این کار ارزشى قائل نیستند، گویى هیچ تأثیرى در یادگیرى و رشد کودک ندارد. والدین و مربیان اغلب منتظرند تا مرحله خط خطى به پایان برسد و نقاشیهاى «واقعى» پدید آید. در بیشتر اوقات ما فقط نقاشیهایى را از دوره کودکى نگه مىداریم که اولین تلاشهاى او در کشیدن شکل انسان را نشان مىدهد. این تصاویر سه سال پس از اولین نقاشیهاى کودک شکل مىگیرند، اما به عنوان «اولین نقاشیها» در خاطرهها مىمانند، شاید به این علت که این نقاشیها اولین آثارى بودند که پدر یا مادر توانستهاند با آنها ارتباط برقرار کنند.
یک کودک یک ساله، سه سال دیگر نیز به خطخطى کردن ادامه مىدهد. اگر ممکن بود که کودکى تا چهار سالگى هیچگونه نقاشى نکشد، مرحله خطخطى را در دوره کوتاهترى طى مىکرد. کودک در هر سنى که نقاشى را شروع کند، قبل از یادگیرى نقاشى یا نوشتن، مجبور خواهد بود از مرحله خطخطى عبور کند.
پیشرفت خطخطیها
(1) بچههاى 8 تا 12 ماهه مداد شمعى را با دست، چشم و دهان کشف مىکنند.
(2) کودک 10 تا 14 ماهه، مداد شمعى را روى کاغذ به حرکت در مىآورد، اما ممکن است حواسش جاى دیگرى باشد.
(3) کودک در 14 تا 18 ماهگى متوجه رابطه بین حرکت دست و علامتهاى روى کاغذ مىشود. خط خطیها شاید به نظر بزرگسالان کنترل نشده باشد.
(4) بچههاى 18 ماهه تا دو ساله خطخطیهایى مىکنند که بیشتر با حرکات شانه کودک کنترل مىشوند. این خطخطیها، خطوط افقى یا عمودى هستند که به مرور ممکن است انحنا پیدا کنند.
(5) بچههاى دو تا سه ساله خط خطیهایى مىکنند که شامل تمام بیست نوع خط خطى اصلى است.
(6) در حدود 5 / 3 سالگى کودک دو سر یک خط را به هم وصل مىکند تا شکلهاى بسته را به وجود آورد.
(7) همزمان با افزایش رشد فیزیکى کودک در 3 الى 5 / 3 سالگى خط خطیهاى هدفمند او پیچیدهتر مىشود. پس از آن که کودک کار را تمام کرد، ممکن است داستانهایى درباره طراحىاش بگوید که شاید هر بار بر اساس چیزهاى جدیدى که در خطها کشف مىکند، داستانش با داستان قبلى متفاوت باشد.
(8) تقریباً در حدود چهار سالگى کودک ترکیبى از خطوط متقاطع را روى دایره یا بیضى (مندالا) و خطخطیهاى دیگرى مىکشد که بیانگر تقارن و نظم است.
(9) بچهها پس از آن که مندالا را تجربه کردند، اولین تلاشهاى خود را در جهت کشیدن چهره انسان انجام مىدهند که بر اساس دانش آنها از اشکال مندالا شکل مىگیرد.
«پیشرفت خطخطیها» مراحل رشد هنرى را به شما نشان مىدهد، که با «چشیدن» مداد شمعى شروع مىشود، از سطوح مختلف خطخطى مىگذرد و با اولین نقاشى از انسان به اوج خود مىرسد. این مرحله نهایى نشانه آمادگى براى خواندن است و همینطور بیانگر درونى شدن مفهوم انتزاعى خطوط روى کاغذى است که چیزى را نشان مىدهد. وقتى کودک کشیدن خطوطى را شروع مىکند که بیانگر اشیاء است، نشانهاى براى شماست که کودک به راحتى این مفهوم را که هر یک از حروف صداهاى خاصى دارند، درک مىکند، درست همانطور که نقاشیهایى که کشیده مىشوند، بیانگر اشیاء هستند.
مراکز پیش دبستانى نباید در پى آموختن زود هنگام الفبا باشند. آنها باید در پى یافتن راههایى براى مشغول کردن بچهها به خطخطى و ایجاد فرصتهایى براى حل مشکلات مستقل باشند.
خط خطى با ماژیکهاى خوشدست
احتمالاً این ماژیکها، که نوک آنها از جنس نمد است، براى دستان کوچک کودک مناسباند و او با استفاده از آنها بهتر مىتواند نقاشى بیاموزد. این ماژیکها مناسب دستان کودکان نوپا است و در دست گرفتن آنها به هماهنگى انگشتان به صورت بزرگسالان نیاز ندارد.
نگهداشتن ماژیکهاى کوتاه و کلفت نیز راحت است. از آنجا که نوک این ماژیکها در گوى آن فرومىرود، وقتى فرزندتان «نقطهها» را کشف کرده و با خوشحالى روى کاغذ ضربه مىزند، وقت آن است که به سراغ خودکارهایى که داراى نوک نمدى هستند بروید یا مجدداً مداد شمعى در اختیارش بگذارید. گرچه گفته مىشود که مداد شمعیها براى بچههاى دو سال به بالا مناسب است، اما متوجه شدهاند که این وسیله از سن دوازده تا هجده ماهگى براى بچههایى که شروع به خط خطى مىکنند مناسب مىباشند.
در دو سالگى فرزندتان باید در خطخطى کردن به صورتى هماهنگ و با تجربه عمل کند و کمکم بتواند از دیگر ابزار معمولى طراحى مانند ماژیک و مداد شمعى بهره بگیرد.
به کودکى که به نقاشى روى کاغذ صاف عادت کرده است، مقواى موجدارى بدهید تا تجربهاى جدید پیدا کند. مقواى قهوهاى مایل به زرد را مىتوان از کارتنهاى کهنه برید و مقواهایى به رنگهاى دیگر را مىتوانید از فروشگاههاى لوازم هنرى تهیه کنید.
فرزندتان مىتواند بسیارى از اشیاى سفید ساده را تزئین کند. مانند اشیاى ساده و بدون طراحى. این اشیا شامل جعبه مقوایى غذا، بشقاب پرندههای پلاستیکى، بشقابهاى غذا خورى پلاستیکى و فنجانهایى با لایه کاغذى هستند.
از آنجا که رنگ ماژیکهاى دائمى واقعاً دائمى هستند، مىتوانید آنها را براى تزئین لباسها نیز به کار برید.
خط خطى با ماژیک قلممویى
کودکى که خطخطى مىکند پس از مدت کوتاهى براى نقاشى کردن آمادگى پیدا مىکند و گذر از مرحله خط خطى با طراحى اولیه توسط ابزارى که نوک قلممو مانندى دارند، راحتتر مىشود. این ابزار شبیه قلم نوک نمدى است که کودک با آنها آشناست و پس از آن مىتواند از قلممو استفاده کند. از آنجا که لازم نیست این قلمها را مکرراً با رنگ آغشته کرد، استفاده از آنها براى کودکان نوپا راحتتر است. ماژیکهاى قلممویى کرایولا از جمله ابزارهاى مناسب براى این مرحله از کار کودک هستند.
خط خطى براى رشد کودک به اندازهاى اهمیت دارد که باید سعى کنید او را تا حد ممکن به این کار تشویق کنید.
پیشرفت خلاقانه در خطخطیها
(1) اگر والدین مشوق کودکانشان باشند، آنها باید حدود یک سالگى شروع به خط خطى کنند. تقریباً بچهها حدود بیست شکل اولیه را تجربه مىکنند که همینها اساس مهمى در نوشتن و نقاشى آنها مىشوند.
(2) در حدود اواخر مرحله خط خطى، بچهها همزمان مندالاهایى مىکشند که همگى زمینهساز طراحى شکل انسان هستند. مندالا، دایره یا بیضىاى است که خطوطى آن را قطع مىکند و از نظر تقارن متعادل است.
(3) به نظر مىرسد اولین طراحیهاى فیگور انسان ریشه در تجربه مندالا دارد، بنابراین دستها و پاها از دایره اصلى یا شکل سر، شروع مىشوند.
(4) بین سنین 4 و 7 سالگى، بچهها شروع به طراحى دیگر اشیایى مىکنند که در جهان مىبینند. این اشیاء به طور تصادفى در یک صفحه قرار مىگیرند و رنگهایشان به دلایل حسى انتخاب مىشوند نه بر اساس ارتباط واقعگرایانهشان با اشیاء.
(5) تقریباً در حدود سن هفت سالگى، بچهها بر اساس فرمولى کار مىکنند که مکرراً براى نشان دادن انسان و دیگر جنبههاى مهم هنرشان به کار مىگیرند. وقتى خط پایین کار کافى نباشد، کودک این مشکل را با استفاده از روش تا کردن حل مىکند.
(6) بچهها بین سنین نه تا دوازده سال به جزئیات علاقهمندند و به وجود خود به عنوان اعضاى گروه همسالان توجه مىکنند. خودآگاهى درباره هنر در این زمان آغاز مىشود. بچههاى این گروه سنى دوست دارند روى پروژههاى گروهى و یا طراحیهایى که بیانگر کار گروهى افراد هستند، کار کنند.
(7) بچههاى بزرگتر از دوازده سال، خیلى بیشتر از جزئیات آگاهند و عمق، نسبتهاى صحیح و تونالیته رنگ را بسیار بیشتر نشان مىدهند. براى بیشتر مردم رشد هنرى و همینطور علاقه به هنر در اینجا به پایان مىرسد. معمولاً تفاوتى بین هنر یک فرد چهارده ساله و یک بزرگسال وجود ندارد.
یک لوله کاغذ روى یک تخته رسم شیبدار که در کنارش مداد شمعى و ماژیک قرار دارد و همیشه در معرض دید است، براى تحریک کودک به خط خطى کردن بسیار مؤثر است.
مىتوانید از فروشگاههاى لوازم عکاسى اسلایدهاى خام نسبتاً ارزانى تهیه کنید تا کودک روى آن نقاشى کند. این فضاى حدوداً 5 / 2 سانتىمتر مربعى چندان براى نقاشى کودکان در این سن ایدهآل نیست اما یک کودک سه ساله با تجربه در نقاشى مىتواند به خوبى روى آن کار کند.
وقتى مجموعهاى از این اسلایدها نقاشى شد، آنها را روى یک پایه گردان قرار دهید و یک نمایشگاه هنرى جذاب از آثار کودک برپا کنید. اگر این اسلایدها را با پروژکتور نمایش دهید، خطوط و شکلها بزرگنمایى شده و تصویر تأثیرگذارى را ارائه مىکند. حس ایجاد تصویرى که بر روى کل یک دیوار به نمایش درآمده، باعث مىشود کودک حس کند هنر تا چه حد مىتواند قوى باشد.
اگر تصور مىکنید فرزندتان به انگیزهها و محرکهایى بیش از مداد شمعى، مداد و ماژیک که تا به حال در اختیارش گذاشتهاید نیاز دارد، لوحه کودک را امتحان کنید؛ ایجاد یک طرح با یک قلم چوبى، سوزن بلند یا یک خودکار کهنه روى کاغذ سیاه. لوحه کودک فرصت دیگرى است تا کودک مواد جالبى را تجربه کند. او اینک انگیزه بیشترى براى کشف دنیاى خطوط و جهات مختلف، میزان فشار متفاوت، شکلهاى متغیر و بافتهاى جدید دارد. لوحه کودک را مىتوان از بیشتر فروشگاههاى لوازم هنرى تهیه کرد. علاوه بر لوحههاى سیاه و سفید، لوحههاى رنگارنگ، طلایى و نقرهاى نیز وجود دارد. بزرگسالان فقط باید کودک را راهنمایى کنند که چگونه از ابزار استفاده کند، نه این که چه چیزى بکشد. نظراتى که به یادگیرى کودکتان کمک مىکند مانند جملاتى است که در مورد خط خطى به کار مىبردید: «همه خطوط نقاشىات دایرهاى است، جز این خط، که بالا و پایین رفته است.» این ابزار نوکتیز است، پس این کار باید حتماً به صورت نشسته انجام گیرد.
وقتى به نظر مىرسد که کودکتان دیگر به خط خطى کردن علاقهاى ندارد، شاید به این معنا باشد که توجه او به دیگر جنبههاى پیشرفت معطوف شده است. شاید وقت آن رسیده که مواد نقاشى جدیدى در اختیار او بگذارید: یک ماژیک طلایى نوک نمدى یا دیگر ابزار نقاشى جدیدى که براى کودک جذابیت داشته باشد.
استفاده از یک ابزار نقاشى جدید براى اولین بار بیانگر رویداد کاملاً خاصى در زندگى کودک است. این امر بیانگر احتمالات بیشمارى در آینده است: خلق آثار طراحى و نقاشى، نوشتن شعر، داستان و نمایشنامه.