1- علاقه به تدریس
پژوهشگران عشق و علاقه به تدریس را نخستین پیشنیاز شغلی معلمی دانستهاند و این نباید به آن علت باشد که معلمی شغلی شریف و مورد احترام مردم است، بلکه بدان سبب است که تا کسی به کار تدریس علاقهمند نباشد، هر گونه شرایط دیگری بیحاصل خواهد بود، و حتی معتقدند که معلم باید موضوع درس و تدریس را بیشتر از شخص خود دوست داشته باشد. یعنی، معلم ریاضی نخست باید به ریاضی علاقهمند باشد وگرنه نباید آن را تدریس کند و از هیچ معلمی نیز نباید خواست موضوعی را که دوست ندارد درس بدهد. معلمی که به عللی در برخی از کلاسها چندین موضوع مختلف را درس میدهد، معلم خوبی نیست، مگر آنکه نخست ثابت شود که وی همه آن درسها را دوست دارد. البته، کم اتفاق میافتد که یک نفر به چندین موضوع درسی به طور یکسان علاقه داشته باشد.
وقتی معلمی از روی بیمیلی و با قیافهای حاکی از بیزاری بگوید: «گویا درس تاریخ داریم یا مثل اینکه امروز تاریخ داریم، یا، خواهناخواه درس تاریخ را باید آغاز کنیم؟» بیانگر این واقعیت است که معلم خود به درس تاریخ علاقهای ندارد و به طور ضمنی میرساند که تاریخ درس مهمی نیست. وقتی شاگرد میبیند معلم نسبت به درس بیتفاوت است او نیز بیتفاوت میشود. در واقع هر معلمی باید کار خود را به یک موضوع درسی محدود کند و در صورت امکان بیش از روزی یک بار آن را تدریس نکند، زیرا کلاسهای مکرر غالباً خسته کننده و کمبار است و در نتیجه به آمادگی ذهنی معلم و پیشرفت تحصیلی شاگردان زیان وارد میکند.
2- ایجاد علاقه در شاگردان
تنها علاقه خود معلم به موضوع درس کافی نیست، باید بتواند این علاقه را در شاگردان خود نیز ایجاد کند. تدریس خوب نیاز به مهارت دارد و آن هنگامی حاصل میشود که معلم نشان دهد هم به شغل خود و هم به کار تدریس علاقهمند است. معلمانی که به درس علاقه دارند، اما نسبت به شاگردان خود بیتفاوت هستند کلاسشان غالباً سرد و کسلکننده جلوه میکند. بدین معنا که توجه و کنجکاوی شاگردان را که لازمه یادگیری و پیشرفت تحصیلی است بر نمیانگیزد. معلم خوب همانند یک هنرپیشه نیرو و مهارت خود را در برانگیختن علاقه و توجه شاگردان به کار میبرد.
دو عامل پیشنیازی که در بالا بیان شد، بیشک دو شرط اصلی برای هنر معلمی است و نباید تصور نمود که آنها اموری فطری و ذاتی هستند و با آموزش و پرورش ارتباطی ندارند. دلیل وجود سازمانهای تربیت معلم به همین علت است. در واقع همانگونه که شاگردان در کوشش برای آموختن تغییر میکنند و امکانات و پیشرفتهای نوینی در آنان پدید میآید، سطح کارآیی معلمان را با تنظیم برنامههای خاصی میتوان بالا برد.
بازتاب نگرشهای معلمان
طی تحقیقی که به عمل آمد معلمان برجسته موفقیت را فقط از راه کار و کوشش و فداکاری ممکن میدانستند، در صورتی که معلمان ضعیف و بیعلاقه آن را امری اتفاقی میپنداشتند. به سخن دیگر، معلمان خوب اختیار و قدرت را ناشی از خود میدانستند؛ در صورتی که معلمان ضعیف آن را پدیدهای برونی میانگاشتند. بر همین قیاس، معلمان خوب معتقد بودند که از راه تلاش و کوشش شخصی میتوانند بر ناکامیها و شکستهایشان پیروز گردند؛ حال آنکه معلمان ضعیف شکست را به عوامل برونی یا غیر خود نسبت میدادند و از این بابت خود را مسئول نمیدانستند. معلمان خوب زندگی را رفتار و کرداری مسئولانه و اخلاقی تلقی میکردند، در صورتی که معلمان ضعیف آن را به مصونیت از تنبیه و ناخوشایندیها محدود میساختند. سرانجام آنکه معلمان خوب با دیدی مثبت به دیگران مینگریستند، حال آن که معلمان ضعیف دیگران را عقدهای، بیگذشت و نامهربان معرفی میکردند.
در این بررسیها معلوم گردید که تعهد، احساس مسئولیت و اعتماد به دیگران، نه تنها از ویژگیهای برجسته معلمان خوب، بلکه از شاخصهای مهم ارزنده و قابل احترام هر انسانی به شمار میآید.
موضع اختیار و قدرت
از بررسیهای دو تن از روانشناسان چنین بر میآید که معلمان خوب خود را در شکستها و پیروزیهایشان مسؤول میدانستند و احساس میکردند که خود وظیفه دارند به حل مسائل بپردازند. مفهوم موضع اختیار و قدرت نیز به همین امر بستگی دارد. کسی که موضع اختیار و قدرت را درونی بداند خود را مسؤول شکستها و پیروزیها میشناسد، اما اگر آن را برونی بداند پیشامدها و رخدادها را به دیگران نسبت میدهد. پژوهشهای دیگری هم که در دبستانها انجام گرفته است این نظر را تأیید میکنند.
تأثیر متقابل
بررسی دیگری درباره تدریس از طریق مشاهده انجام شد. رفتار معلمان را در موارد مختلف به دو دسته مستقیم و غیرمستقیم مشخص نمود و به شرح زیر به بیان هر کدام پرداخت.
الف- معلم در رفتار غیرمستقیم
1- احساس شاگردان را میپذیرد، 2- تحسین و تشویق میکند، 3- به نظر و اندیشه شاگرد توجه دارد، 4- از شاگرد میخواهد به پرسش او پاسخ دهد.
ب- در رفتار مستقیم
1- به سخنرانی میپردازد، 2- راهنمایی میکند، 3- قدرت انتقاد یا توجیه شاگردان را تقویت میکند. معلم، همچنین ممکن است موارد دیگری را که در این طبقهبندیها منظور نشده است مطرح سازد، مانند: «اجازه دادن به شاگرد برای پاسخ گفتن به یک پرسش»، «مقابله کلامی شاگردان با یکدیگر» و یا «داوری در اظهار نظرها».
این بررسی اخیر نشان داده است که تدریس به صورت تعامل و داد و ستد غیرمستقیم نتیجه بهتر و ارزندهتری در بر داشته، به ویژه علاقه شاگردان را به درس و بهداشت روانی بیشتر تأمین کرده است.
توجه به اندیشیدن
یکی از نقشهای مهم معلمان واداشتن شاگردان به درست و منطقی اندیشیدن است.
در یکی از بررسیها مشخص گردید که معلمان خوب پایه تدریس خود را بر اصل شناخت و اندیشه و استدلال منطقی بنا مینهند و به انتقال یک رشته معلومات صِرف اکتفا نمیکنند. آنچه از نظر آنان اهمیت دارد پرورش اندیشه درست است. برای رسیدن به این هدف همواره میکوشند با طرح پرسشهایی بر اساس توجه و اندیشه ژرف و فراگیر سطح و افق فکری آنان را گسترش دهند. روش سقراطی یکی از مؤثرترین شیوهها در اجرای این منظور است. گفتوگوی زیر یکی از آن نمونهها است.
شاگرد: خداپرستی یعنی چه و چه محاسنی دارد؟
معلم: خداپرستی ضامن سلامت جامعه و افراد است.
شاگرد: مقصود چیست؟
معلم: خدا مردم خوب و خیرخواه را دوست دارد.
شاگرد: سلامت مردم و جامعه چگونه حاصل میشود؟
معلم: معلوم است، وقتی مردم به خدای یگانه و دانا و توانا اعتقاد داشته باشند برای جلب رضایت او به اعمال نیک میپردازند و مردم پاک سیرت جامعه سالم به وجود میآورند. وانگهی، وقتی مردم با قدرت بیچون و چرایی چون خدا ارتباط داشته باشند آرامش خیال و سلامت روانی پیدا میکنند.
اثر اضطراب
اضطراب معلمان را به وسیله پرسشنامههای خاصی میسنجند. آزمونهای انجام گرفته نشان دادهاند که اضطراب معلمان غالباً در شاگردان نیز بازتاب پیدا میکند. البته باید در نظر داشت که محیط اجتماعی و جو سازمانی مدرسه هم ممکن است موجب اضطراب معلمان و شاگردان شود.
از بررسیهای پژوهشی چنین برمیآید که اضطراب معلمان با رفتار شاگردان ارتباط دارد. معمولاً معلمانی که دارای اضطراب هستند بیشتر با رویدادهای ناگوار، مسائل مدرسه و رفتارهای شاگردان سروکار دارند. معلمانی که از رفتار شاگردان نگرانی حاصل میکنند نمره دادن را وسیله تهدید قرار میدهند.
اضطراب بیش از حد شاگردان علاوه بر جلوگیری از پیشرفتهای تحصیلی آنان امر تدریس را برای معلم نیز دشوار و ناگوار میسازد. اگر بتوان از شدت اضطراب کاست وضع آموزش و پیشرفت شاگردان بهتر میشود. پژوهشهای گوناگون نشان دادهاند که اضطراب معلم را از راههای زیر میتوان از بین برد:
الف- آشنا کردن معلم با فنون آموزشی مؤثر.
ب- معطوف ساختن توجه معلم از موضوع درس به نگرانیهای شاگرد.
ج- یافتن راهحل و درمان مسائل موجود.
مهرجویی و همنوایی
مهرجویی هنگامی سودمند است که فرد بکوشد به عنوان یک انسان دوستداشتنی مهر و محبت دیگران را به خود جلب نماید و همنوایی به کسی نسبت داده میشود که بدون توجه به وضع مالی، نژادی یا هوش و استعداد افراد موجودیت آنان را به عنوان یک انسان بپذیرد و به نظر و عقیده آنان احترام بگذارد.
پژوهشهایی که در زمینه این صفات انجام گرفته، نتایج متضادی را نشان دادهاند. یکی از بررسیها معلوم داشته است که ویژگیهای مهرجویی و همنوایی از صفات بارز معلمان خوب بودهاند. اما بعضی از تحقیقهای دیگر مشخص ساختهاند که پیشرفتهای تحصیلی شاگردان با معلمانی که مهرجویی و همنوایی کمتری داشتهاند موفقیتآمیزتر بوده است.
پژوهشهای دیگری نیز نشان دادهاند معلمانی که در مهرجویی و همنوایی شاگردان راه افراط پیموده بودند بسیار ناموفق بودند و کلاسشان آشفته، شلوغ و سرسامآور بود و برای آرام کردن چنین کلاسهایی چارهای جز تنبیه و ایجاد انضباط شدید نداشتند.
باری نتیجه پژوهشهای مختلف ثابت کردهاند که مهرجویی و همنوایی، اگر بدون پیشبینی و کنترل لازم به کار روند دارای پیامدهای بیسرانجام خواهند بود. از سوی دیگری بیمهری و ناسازگاری با شاگردان هم اثر نامطلوب فشار و اختناق و هم هرج و مرج ناشی از رهاسازی آنان را، دو چندان خواهند نمود.
هوشیاری
بررسیهایی در مورد اختلالها و آشوبهایی که شاگردان در کلاس به وجود میآورند انجام گرفته است. هدف پژوهشگران این بود که میخواستند بدانند معلمان موفق در مقایسه با معلمان ضعیف و ناموفق چگونه به حل مسائل خود میپرداختند و چه روشهایی را برای جلوگیری از نابسامانی و آشوب در کلاس خود به کار میبردند. در این بررسیها اختلافهایی نمایان شد. مشاهده گردید معلمانی که برای ساکت کردن شاگردان دارای لحن تند و خشنی بودند به این اختلالها بیشتر دامن میزدند، اما آنهایی که چنین لحنی نداشتند و با بیانی روشن دیدگاهها و چشمداشتهای خود را ابراز میداشتند بهتر به ایجاد نظم و فعالیتهای درسی شاگردان توفیق مییافتند.
پژوهشگران، همچنین از مشاهده کلاسهایی که خوب یا بد اداره شده بودند نتیجه گرفتند معلمانی که توانسته بودند مسایل و مشکلات شاگردان را در کلاس پیشبینی نمایند و یا تسلط کامل هر گونه فعالیتی را زیرنظر بگیرند بهتر از دیگران میتوانستند هر نوع اختلال و آشوبی را مهار کنند و از بروز آن جلوگیری نمایند.